زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد
وز عرق لاله سیراب تو بی آب مباد
صبحگاهان ز صداعی که تب آرد به سرت
نرگس چشم جهان بین تو بی خواب مباد
تاب تبخاله نباشد لب شیرین تو را
داغ جانسوز تو جز بر دل احباب مباد
عیش سازان چو سحر جام صبوحی گیرند
ساغر عیش تو خالی ز می ناب مباد
غمزه بس قاتل آنان که فدای تو شوند
برسر کشته تو منت قصاب مباد
گوهر وصل تو در درج فلک نایاب است
سفله را دست براین گوهر نایاب مباد
چون دعای تو کند دفع بلا را جامی
غیر ابروی تواش قبله محراب مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ خورشید بر کلک تواش آب مباد
شمع ناهید بر طبع تواش تاب مباد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.