جز مرغ غمت کرده به دل خانه کسی نیست
جاساخته جز جغد به ویرانه کسی نیست
زد بر در دل حلقه خیالت ز سر زلف
گفتم که درون آی که بیگانه کسی نیست
در میکده ها گشتم و در صومعه ها نیز
از چشم تو بی نعره مستانه کسی نیست
از روی و لب و زلف تو امروز درین شهر
جز عاشق و میخواره و دیوانه کسی نیست
گو با دگران شرح کرامات خود ای شیخ
در مجلس ما قابل افسانه کسی نیست
از نکته یکتایی حسنت چه زنم دم
شایسته این گوهر یکدانه کسی نیست
جامی چو دلت رفت به سینه چه زنی سنگ
در کوفتنت چیست چو در خانه کسی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و تنهایی شاعر اشاره دارد. شاعر احساس میکند که هیچکس جز عشق و فراق معشوق در دلش جا ندارد و هیچ کس جز جغد (نماد تنهایی و ویرانی) در ویرانه دل او نمیباشد. او به خیال معشوق دل میبندد و از او میخواهد که به درون بیاید، چون دیگر بیگانهای وجود ندارد. شاعر در جستجوی عشق در میخانهها و صومعهها بوده و میبیند که هیچ کس جز عاشق و دیوانه در این شهر نیست. او از شیخ میخواهد که داستانهای خود را با دیگران بگوید، زیرا در این مجلس دیگر کسی وجود ندارد که قابل روایت باشد. شاعر همچنین به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که این زیباییها بینظیرند و هیچکس شایستهی آنها نیست. در نهایت، او به تنهایی و غم خود اشاره میکند و میپرسد که چه باید دربارهی دل شکستهی خود بگوید وقتی که کسی در خانهاش نیست.
هوش مصنوعی: جز مرغ غمت، هیچکس در دل خانهام نیست و در ویرانهها نیز جز جغد، موجودی حضور ندارد.
هوش مصنوعی: در دل من حلقه خیال تو به وجود آمده است. وقتی از تو خواستم که وارد شوی، گفتم که اینجا کسی غریبه نیست و فقط تو هستی.
هوش مصنوعی: در مکانهای مختلفی گشتم، چه میکدهها و چه صومعهها، اما باز هم نتوانستم کسی را پیدا کنم که به زیبایی و جذابیت تو باشد و به اندازهٔ تو توانایی برانگیختن شور و شوق در من داشته باشد.
هوش مصنوعی: امروز در این شهر فقط افرادی مثل عاشقان و میخانهایها و دیوانگان به خاطر زیبایی و جذابیت تو وجود دارند.
هوش مصنوعی: ای شیخ، تو میتوانی داستانهای شگفتیهایت را برای دیگران بگویی، اما در این جمع، کسی نیست که به این داستانها اهمیت دهد.
هوش مصنوعی: از ویژگی منحصر به فرد زیباییات چه بگویم؟ زیرا برای تو، که این گوهر ارزشمند هستی، کسی شایستهی مطرح کردن نیست.
هوش مصنوعی: اگر دل شما از من رفته باشد، چه فایدهای دارد که بر سینهام سنگ بزنی؟ وقتی در خانه کسی نیست، هیچ کس توجهی نخواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما را به جز از عشق تو، در خانه کسی نیست
بنمای رخ، از پرده که در خانه کسی نیست
بردار مه از سلسله تا خلق بدانند
کز سلسله داران تو، دیوانه کسی نیست
فرزانهتر مردم اگر، زاهد و صوفی است
[...]
در سینه مرا غیر تو همخانه کسی نیست
ور هست برون از دل دیوانه کسی نیست
دل از چه به تنگست زاغیار که امروز
جز بار درین منزل ویرانه کسی نیست
در دیده تونی مردمک آن رخ ز که پوشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.