شمارهٔ ۷۱
باز عید آمد و مهر از دهن خم برخاست
داد ساقی می و مطرب به ترنم برخاست
واعظ شهر درانداخت حدیثی ز لبت
گفت یک نکته و فریاد ز مردم برخاست
روی تو پیش نظر چهره چه مالم به رهت
چون درآمد مه من آب، تیمم برخاست
هر که شب بر خس و خاشاک درت پهلو سود
سحر آسوده تن از بستر قاقم برخاست
سرمه در چشم رمد دیده عشاق کشید
توسنت را چو غباری ز سر سم برخاست
چشمت آن ظالم مظلوم کش آمد که ازوست
هر کجا از چو منی بانگ تظلم برخاست
مرد جامی به زمین روی و نکردی رحمی
وه که از روی زمین رسم ترحم برخاست
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...