ندیدم از دو چشمت شوختر چشم
برند از مردمان دل چشم در چشم
بود خاک درت کحل سعادت
مکن آن سرمه را ضایع به هر چشم
مرا با گریه اندوه کار است
ز اشک شادیم کم گشته تر چشم
گل رعنای این باغی چه داری
چو نرگس از خسان بر سیم و زر چشم
به خلوتگاه دل چون می کنی جای
ز مژگان می کند مسمار در چشم
به امید نثار مقدم توست
که دارد دامنم را پر گهر چشم
اگر یک چشم جامی را به تیری
بدوزی پیش آن دارد دگر چشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر سر درکشم زآن موی در چشم
سر من باز بر چون موی بر چشم
نیارد عاشق آن دیدار در چشم
که با یارش نیفتد چشم بر چشم
ز غم بی اختیارش بود تر چشم
نهاد آن زعفرانی جامه بر چشم
تماشایش گشاید در چو بر چشم
چو نرگسدان شود دل سر به سر چشم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.