لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
جامی

ای خسته دل شکسته ما

از طالع ناخجسته ما

جز تیغ تو آرزو ندارد

مرغ دل بال بسته ما

مادام هوس نهادگانیم

تو آهوی دام جسته ما

گفتی ز بنفشه دست بر دست

این سنبل دست بسته ما

در دسته سنبل تو بسته ست

جانهای ز غم نرسته ما

گفتیم چو جام می شکسته ست

دلهای به خون نشسته ما

گفتی جامی درستی دل

این بس که بود شکسته ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه