دم زد دل از سر غمت از سرزنش خون کردمش
گرم از میان مردمان چون اشک بیرون کردمش
کردم عقیقین حقه ای پیدا به یاد آن دهان
یاد آمد آن دندان مرا پر در کنون کردمش
لیلی به خواب از من شبی پرسید وصف زلف تو
گفتم مسلسل نکته ها چندان که مجنون کردمش
چون خیمه را دیدم تهی از وصلت ای سرو سهی
جویی که گرد خیمه بود از گریه جیحون کردمش
یارب چه سخت آمد دلت کز بهر رحم احوال خود
هرچند افزون گفتمش بیرحمی افزون کردمش
زخمی که مار گیسویت بر جان من زد به نشد
گرچه ز افسون خوان لبت صد بار افسون کردمش
جامی که با میخوارگان می داشت همرنگی هوس
جامی دو بر وی ریختم دراعه میگون کردمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به درد و رنج ناشی از جدایی معشوق میپردازد. او با حسرت از عشقی سخن میگوید که به خاطر دلتنگی و احساسات عمیقش، دلش به شدت آشفته شده است. خاطرات زیبای معشوق، مانند دندانهایش و زلفهایش، به یادش میآید و او را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. شاعر همچنین به عدم حضور معشوق در زندگیاش و اندوهی که از این جدایی دارد، اشاره میکند. در نهایت، او میگوید که حتی در میخانه نیز نمیتواند از این حسرت و غم بگریزد و همیشه درگیر یاد اوست.
هوش مصنوعی: دل از شدت غم تو به تنگ آمده و به خاطر انتقادهایی که از من میشود، نتوانستم ناراحتیام را پنهان کنم. بین مردم، مثل اشک از چشمانم بیرون آمد و به صورت واضح نمایان شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از زیبایی و جذابیت دندانهای یک شخص صحبت میکند و به یاد آن دهان و دندانها برای خود عقیقهای تهیه کرده است. اشاره به این دارد که این زیبایی و یادآوری آن دندانها باعث شده تا او احساس خاصی داشته باشد و به یاد آن لحظات خوش بیفتد.
هوش مصنوعی: لیلی در خواب از من خواست که دربارهی زلف تو بگویم. من هم با بیان نکتههای متعدد، آنقدر از زیباییهای تو صحبت کردم که مجنونش کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که خیمه را دیدم که از وصال و آرامش خالی است، ای سرو زیبایی که دور خیمه به خاطر دلتنگی و گریه، جیحون به راه انداخته بودم.
هوش مصنوعی: ای خدا، چه اندازه دل تو از احوال من ناراحت و دلتنگ شده است! با اینکه بارها تلاش کردم به او بگویم که به حال من ترحم کند، اما او بیرحمیاش را بیشتر کرد.
هوش مصنوعی: زخمی که مار گیسویت بر جان من زد، اگرچه دردش عمیق است، اما من توانستم از جادوی سخنانت بارها جان بگریم.
هوش مصنوعی: من یک جام را که با میخوارگان همرنگ بود، با دو لیوان دیگر پر کردم و بهگونهای آن را به رنگ میگون درآوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطرب به گوشم زد نوا از گریه محزون کردمش
ساقی به دستم داد می پیمانه پر خون کردمش
شد هرکه گاهی همرهم، بی خانمان شد همچو من
با هر که بنشستم دمی چون خویش مجنون کردمش
شد شورش سودای من در هر سرمه بیشتر
[...]
دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش
او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش
گفتا چه شد آن دل که من از بس جفا خون کردمش
گفتم که با خون جگر از دیده بیرون کردمش
گفت آن بت پیمانگسل جستم ازو چون حال دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.