خوشا منازل سلمی و ربع و اطلالش
که برد رسم و اثر گردش مه و سالش
کدام کاخ سرافراخت زین نشیمن خاک
که دستبرد حوادث نکرد پامالش
عجب زناله به تنگم که ناگذشته زلب
یکی هنوز، رسد دیگری ز دنبالش
درآی ساقی و درده میی که پیش خرد
لقب عقیق مذاب است و لعل سیالش
بود که دولت مستی وبیخودی دهدم
خلاصی از غم او بار دهر و اقبالش
نسیج این غزل خوش که کس نیافته است
به قد عشق و وفا خلعتی به منوالش
هدیه ایست همانا کزان جهان مجنون
به نام جامی دلخسته کرده ارسالش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری که نباشد به خبر اقبالش
نصیب مردم بیگانه می شود مالش
گذشت خواجه و چون عنکبوت مرده هنوز
مگس شکار کند رشته های آمالش
ازان به نان جو وآب شور ساخته ام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.