گنجور

 
جامی

تا به چشمت شده در ناز برابر نرگس

نازنینان چمن راست نظر بر نرگس

گر به مستانه دو چشمت کنم او را نسبت

کند از گریه شادی مژه ها تر نرگس

در تماشای چمن چشم تو هر جا که فتد

مست چشم تو برآرد ز زمین سر نرگس

بزم عشرت به سر سبزه و گل کش که شوند

جام بزم تو یکی لاله و دیگر نرگس

چون به بالای تو ماند به هزاران سوزن

دوخت دیده به تماشای صنوبر نرگس

در چمن هر سحر از شوق توأم پیچیده

گاه در سنبل سیراب و گهی در نرگس

وصف خط سیهت خوانده ام از هر سنبل

شیوه چشم خوشت دیده ام از هر نرگس

جامی احسنت که از بهر سواد غزلت

کرده از ساق و ورق خامه و دفتر نرگس