ز ایام خرمی نفس دیگرم نماند
جز فقر و نیستی هوس دیگرم نماند
سبحه به کف شمار بدیهای خود کنم
بیرون ز سبحه دسترس دیگرم نماند
جز وایه های طبع که آسودگیم برد
در خواب زحمت مگس دیگرم نماند
برباد رفت هستی خود رسته نفس من
در راه فقر خار و خس دیگرم نماند
کوتاه کردم از همه کس دست التماس
جز سر فقر ملتمس دیگرم نماند
آن طایرم که مانع طوف ریاض قدس
جز چارچوب تن قفس دیگرم نماند
من جامیم به ناکسی خویش مبتلا
پروای ناکسی کس دیگرم نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.