بر دل عاشق چو زخم از نشتر خاری رسد
زان گل راحت دمد چون از کف یاری رسد
چون به سیلی رانیم خواهم که دارم دیده پیش
لیک ترسم کز مژه بر دستت آزاری رسد
برکسم نبود حسد جز آنکه چون خواهد دلش
از جمال چون تو دلداری به دیداری رسسد
محنت صاحبدلان باشد غرض چون در جهان
نوبت خوبی همچون تو جفاکاری رسد
چون گرفت اکنون بر اقرارم به تو خاطر قرار
زان چه غم دارم که کس را بر من انکاری رسد
کوی تو بیمار جای شهر را ماند که چون
بگذرم بر وی ز هر سو ناله زاری رسد
جامی است آن با سگانت می کند عرض نیاز
گر به گوشت نیم شب آهسته گفتاری رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.