بسا اخ کز اخوت چون زند دم
دمش باشد چراغ عیش را پف
تف افکن بر رخ آن اخ که هرگز
نیفتد زین مناسب تر اخ و تف
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بسا اخ کز اخوت چون زند دم
دمش باشد چراغ عیش را پف
تف افکن بر رخ آن اخ که هرگز
نیفتد زین مناسب تر اخ و تف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فلک نه همسری دارد نه هم کف
بخون ریزی دلش اصلا نگفت اف
همیشه شیوهٔ کارش همینه
چراغ دودمانیرا کند پف
ثنا گفتیم ما مر خواجهای را
که نشناسد مقفا را ز مردف
عطارد در اسد بادش همیشه
یکی مقلوب و آن دیگر مصحف
دیار بلخ چون مصرست خرم
بمجدالدین نجیب الملک یوسف
خداوندی ، مه خصمش را ز نیکی
نصیبی نیست جز رنج و تأسف
بزرگی را بجاه او تفاخر
[...]
نچندان کرد هر چیزی تکلّف
که کس را میرسید آنجا تصرّف
ره از صف ملائک گشته صف صف
هم از رف برگذشت و هم ز رفرف
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.