سر تا به قدم غرقه دریای زلالی
از تشنه لبی بر سر هر چشمه چه نالی
پیش لب تو صد قدح باده لبالب
بر ساغر خالی لب خود بهر چه مالی
از عالم صورت که همه نقش خیال است
ره سوی حقیقت نبری در چه خیالی
ای خواجه عالی محل این دیر مغان است
بر صدر مکن جا که تو از صف نعالی
از عشق سخن مرتبه ای نیک بلند است
واعظ نبود لایق این پایه عالی
گفتی به جهان عاشق دلخسته چه دارد
جانی ز غمت پر، دلی از غیر تو خالی
جامی سخن عشق به هر سفله چه گویی
در کیسه لولی چه نهی عقد لآلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از عشق و تشنگی عاطفی میپردازد. شاعر از دریای زلال عشق صحبت میکند که هر کس به آن نیاز دارد. او به تشنگی دل عاشق اشاره میکند و میپرسد که با وجود بادههای پر، چرا لب خود را خالی نگه داشته است. به نظر میرسد که عشق در واقعیت جزئی از حقیقت زندگی است، و شاعر به تعبیری از سطح ظاهر و خیال فراتر میرود. او به مقام و موقعیت خود اشاره میکند و بیان میکند که عشق مقامی بالاتر از آن چیزی است که واعظان و اهل نظر بدان میپردازند. در پایان، شاعر به تنگناهایی اشاره میکند که برای بیان عشق و احساسات عمیق خود، در جهان دچار است و از بیمعنایی زندگی بدون عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تمام وجودم در دریای زلالی غرق شده، و این اتفاق به خاطر تشنگی من است؛ از شدت تشنگی بر سر هر چشمه ای چه آه و ناله ای دارم.
هوش مصنوعی: در برابر لبهای تو، حتی اگر صد نفر هم بشینند و جامهایی از شراب پر کرده باشند، هیچکس نمیتواند به زیبایی و جذابیت لبهای خودم فکر کند.
هوش مصنوعی: اگر به جهان ظاهری نگاه کنی که همهاش تصویر و خیال است، نه به سوی حقیقت بروی، پس در چه نوع خیالی به سر میبری؟
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، اینجا محلی برای مهمانی و عبادت است. در این جا برتری و مقام شما زیاد جالب نیست، چرا که شما از نسل سرافرازانی نیستید که در این مکان باید نشسته باشند.
هوش مصنوعی: موضوع عشق در اینجا از اهمیت و مقام والایی برخوردار است. واعظ یا سخنوران مذهبی به اندازه کافی شایسته و درخور بحث درباره این مقام بالای عشق نیستند.
هوش مصنوعی: تو فرمودی که در این دنیا، عاشق دلشکسته چه چیزی دارد؟ دلش از غم تو پر است و جز تو کسی در آن نیست.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوع عشق و ارزشهای آن اشاره میکند و میگوید که بیان عشق و احساسات عمیق، حتی برای افرادی که درک و ارزش آن را ندارند، بیفایده است. او به نوعی در تلاش است تا نشان دهد که مانند این است که چیزی بیاهمیت را در کیسهای بیمقدار قرار دهیم، که در نهایت هیچ ارزشی ندارد و نمیتوان از آن انتظار دریافت زیبایی یا ارزش را داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی
تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی
ماننده خورشیدی پیدا شده و من
[...]
ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی
مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی
حالی به جهان زارتر از حال دلم نیست
تا نیست دل آشوبتر از خال تو خالی
قدّ و دهن و زلف تو و جعد تو دیدم
[...]
ماه رجب فرخ و نوروز جلالی
گشتند قرین از قبل فرخ فالی
فال همه عالم شود از هر دو مبارک
گیرند اگر خال خود از صدر معالی
صدری که همه ساله بیننده او بر
[...]
المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
[...]
ای یافته از چهره تو حسن کمالی
داده است جمالیت خدا و چه جمالی
از دیده من عشق تو انگیخته نیلی
وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
چون زلف تو شد حالم و این از همه خوشتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.