کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده
شکل شهر آشوب او آتش به عالم درزده
کرده در دین مسلمانان هزاران رخنه بیش
هر خدنگ فتنه ای کز غمزه آن کافر زده
کی برآید ماه با خورشید عالمتاب او
گر زند بر ماه تابان طعنه ای در خور زده
رو به راه از قامت اویم من بی صبر و دل
گرچه در هر گام راه بیدلی دیگر زده
دردسر کم ده طبیبا چون ز مرهم خوشتر است
زخم آن سنگی که دربانش مرا بر سر زده
دمبدم خون می رود از چشم پر نم تا مرا
بر رگ جان غمزه خونریز او نشتر زده
هر کجا نوشیده جامی باده با یاران نخست
بوسه ها از شوق لعلش بر لب ساغر زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره یک شخص ویژه و تاثیرگذار است که وارد جامعهای شده و تأثیرات عمیقی روی مسلمانان گذاشته است. او مانند ماهی است که در برابر خورشید میدرخشد و در هر قدم خود نشانهای از بیصبری و دلتنگی شاعر را به همراه دارد. شاعر از دردهای عاطفی و زخمهای درونی خود سخن میگوید که ناشی از عشق به این شخص است. همچنین اشارهای به نوشیدن شراب و شادی همراه با دوستان نیز وجود دارد که نشاندهنده شوق و عشق به محبوب است. در کل، این شعر نمایانگر حسرت، عشق و رنجی است که شاعر در اثر وجود این فرد احساس میکند.
هوش مصنوعی: کیست که با لباس زیبایی آمده و با رفتار خود شهر را به هم ریخته است، آنقدر پرآشوب که شعلههای آتش را در عالم برپا کرده است؟
هوش مصنوعی: در دین مسلمانان، هزاران نقطه ضعف و آسیب وجود دارد که هر تیری از فتنه و نیرنگی که به خاطر حسادت و بدخواهی آن کافر پرتاب شده، باعث بروز این مشکلات میشود.
هوش مصنوعی: کی میتواند ماهی با نور و درخشش خورشید سر برآورد؟ حتی اگر خورشید به ماه زیبا و درخشان نیز کنایهای بزند، باز هم نمیتواند درخشش او را کمرنگ کند.
هوش مصنوعی: من به خاطر قامت او همیشه در راه هستم و بیصبر و دلنگرانم. هرچند در هر قدمی که برمیدارم، به نوعی احساس ناامیدی و بیقراری میکنم.
هوش مصنوعی: ای طبیب، دردسرها را کم کن، زیرا زخم سنگی که مرا از پا انداخته، بهتر از مرهم توست.
هوش مصنوعی: هر لحظه اشک از چشمانم جاری میشود تا اینکه او با نگاه خونینش بر رگ زندگیام ضربهای بزند.
هوش مصنوعی: هر جا که با دوستان به نوشیدن باده مشغول هستم، ابتدا از شوق لبهای زیبایش بر لبهی جام بوسه میزنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شکوهت خیمه بر بالای هفت اختر زده
هیبت بانگ سیاست بر شه خاور زده
شیخ ابواسحق سلطانیکه از شمشیر او
مهر لرزانست و مه ترسان و گردون سرزده
دولت اقبال در بالای چترت دائما
[...]
کیست آن سرو روان؟ کز ناز دامن بر زده
جامه گلگون کرده و آتش بعالم در زده
کرده هر شب ز آتش حسرت دل ما را کباب
با حریفان دگر تا صبح دم ساغر زده
وصف قد نازکش، گر راست میپرسی ز من
[...]
از مژه گرچشم مستت دست در خنجر زده
نیست بد مستی عجب زان مست کان ساغر زده
برزده آن آتش طلعت بفردوس نعیم
طاق ابروحسنش از خورشید بالاتر زده
ابروی او آبروی ماه نو را ریخته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.