ای دیده بشنو گفت من نظاره آن رو مکن
من خو به هجران کرده ام دیگر مرا بدخو مکن
ای کز پی نظاره ره بر کوی آن مه می کنی
یا ترک دین و دل بگو یا خود گذر زانسو مکن
رویش ببین ای باغبان شرمی بدار از روی خود
پیش چنان رو بیش ازین وصف گل خودرو مکن
ای بسته دل در نیکوان با طعن دشمن شاد زی
روی نکو می بایدت اندیشه از بدگو مکن
هم یاد او می سوزدم هم گفتن غیری ازو
رحمی نما ای همنشین چندین حدیث او مکن
ایمن نمی بینم دلی از چشم سحرانگیز تو
چندین فسون دلبری تعلیم آن جادو مکن
جامی به جان آمد سگش از ناله و فریاد تو
شبهای تنهایی دگر جا بر سر آن کو مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوق خود میگوید که بهتر است از او دوری کند و به یادش نباشد، زیرا او به هجران عادت کرده است. او همچنین از معشوق میخواهد که در کوی خود به دنبال زیبایی نرود و از توصیف گلها بپرهیزد، زیرا در حضور آن معشوق، هیچ چیز دیگر زیبایی ندارد. شاعر بیان میکند که باید از دشمنان و بدگویان دوری کند و تنها به یاد معشوق خود باشد. او از همنشین خود میخواهد که در مورد معشوق زیاد صحبت نکند و نیز به سحر و جادوگری چشمان معشوق اشاره میکند. در نهایت، شاعر از گذشتههای دردناک و تنهایی خود میگوید و به یادآوری شبهایی که به فکر معشوق بوده، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای چشم، شنیدم که میگویی به تماشای آن چهره بپرداز، اما من دیگر به خاطر دوری از او به نوعی عادت کردهام، پس تو را از این کار برحذر میدارم.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای دیدن او به کوی محبوبهات میروی، یا صادقانه دین و دل خود را ترک کن، یا از آنجا عبور نکن.
هوش مصنوعی: ای باغبان، به چهرهی خود نگاهی بینداز و از آن خجالت بکش؛ زیرا که زیبایی گلهای طبیعی را بیش از این توصیف مکن.
هوش مصنوعی: ای دل که شیفته خوبان هستی، نباید به دشمنان و سخنان منفی آنها توجه کنی. شادی و زیبایی را از زشتیها دور کن و به تفکر دربارهی بدگوییها نپرداز.
هوش مصنوعی: من همواره به یاد او می سوزم و نمیخواهم که از کسی دیگر دربارهاش صحبت کنم. ای همنشین، دیگر از او حدیث نكن که این کار را نکن!
هوش مصنوعی: من هیچ دلی را نمیبینم که از نگاه سحرآمیز تو در امان باشد، به همین دلیل چندین راز شیفتگی و محبت را یاد گرفتهام، اما تو دیگر جادوگری نکن.
هوش مصنوعی: دل شاد و سرزندهات به خاطر نالهها و فریادهایت به درد آمده است. در شبهای تنهایی، دیگر جایی برای غم و اندوه بر سر آن مساله نداشته باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پارسای کعبه رو عزم سر آن کو مکن
راه ریا گم میکنی در قبلهٔ ما رو مکن
رسم به تانست ای پری دین کاهی و ایمان بری
اما تو قدسی جوهری با این صفتها خو مکن
یارب چو من هر بیخبر کز فرقتت دارد خطر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.