شمارهٔ ۷۲۳
شد وزان سوی رزان باد خزان باز وزان
گشت زرد از غم بی برگی خود رنگ رزان
برگها بین به چمن گشته چو گلها رنگین
نیست جز رنگ بهار اینکه برآورد خزان
هست هر برگ و چناری ز کف رنگرزی
بسته بر چوب خزان دست همه رنگرزان
آن که دی دست زنان بود به عشرت در باغ
بینی امروز به صد حسرتش انگشت گزان
سرد شد مجلس مستان ز دم باد صبا
گویی از انجمن واعظ شهر است وزان
شیره را خام به خم کن مپسند ای خواجه
کش رسد آفتی از آتش جلاب پزان
جامی احسنت که آنگونه که خاطر می خواست
آمد آن تازه غزل بلکه بسی بهتر ازان
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...