کی بود کی که ازین سوز درون باز رهم
یا ازین درد و غم روز فزون باز رهم
چند طعن خرد ای عشق خدا را مددی
شاید از درد سر او به جنون باز رهم
فکر زلفش به فسانه نرود از سر من
این نه ماری ست که از وی به فسون باز رهم
این همه عشوه و دستان که تو را می بینم
چه کنم یارب و از دست تو چون باز رهم
باش دمساز من دلشده ای بخت بلند
تا ز ناسازی این بخت نگون باز رهم
بر دل من بنه ای مرهم دلها دستی
تا ز درد دل بی صبر و سکون باز رهم
جامیا جرعه ای از جام فنا می خواهم
تا بدان شربت ازین خوردن خون باز رهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.