شمارهٔ ۶۸۶
جدا ز لاله رخ خود بهار را چه کنم
هزار داغ به دل لاله زار را چه کنم
ز خون دیده کنارم پر است بی لب یار
کنار کشت و لب جویبار را چه کنم
گرفتم آنکه کنم دیده را به گل مشغول
درون جان و دل این خار خار را چه کنم
به طوف باغ غم روز را برم بیرون
بلا و محنت شبهای تار را چه کنم
غباری از ره آن مشکبو غزال رسید
به جز عبیر کفن آن غبار را چه کنم
شکاف سینه توانم که بندم از مرهم
تراوش مژه اشکبار را چه کنم
ملولم از دو جهان بی جمال او جامی
چو یار نیست به دست این دیار را چه کنم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...