زهی قدت نهال گلشن چشم
مه رویت چراغ روشن چشم
خراب آباد دل مردم نشین نیست
فرود آی ای پری در مسکن چشم
ز خون دل چنان پر شد درونم
که می ریزد برون از روزن چشم
ز کویت هر خس و خاری که چینم
نشانم چون مژه پیرامن چشم
ز گریه تا به گردن غرق خونم
چو میرم خون من در گردن چشم
به یک غمزه کنی صد شیردل را
شکار آهوی شیرافکن چشم
چو گردد درفشان لعل تو جامی
ز لعل در کند پر دامن چشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.