تند می راندی و می سوخت سراپای وجودم
که به زیر سم اسب تو چرا خاک نبودم
به جفا دور مکن روی من از خاک ره خود
کین همان روست که صد ره به کف پای تو سودم
زیر لب دی سخنی گفت به من از پس عمری
بخت بد بین که ز بس بی خودی آن هم نشنودم
خاستم از سر جان بر سر کوی تو نشستم
کاستم از دل و دین در غم عشق تو فزودم
تو به تو گرچه درونم همه خون بست چو غنچه
به شکایت ز تو با هیچ کسی لب نگشودم
روی خوبت فکند عکس به هر سوکه کنم رو
تا ز آیینه دل صورت اغیار زدودم
دوش جامی چو شد از جام غمت ساقی رندان
من به آه سحری نغمه شوق تو سرودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده احساس عمیق عشق و درد را بیان میکند. او به سرعت رفتن معشوق اشاره میکند و از حسرت و سوختن در اثر دوری او صحبت میکند. او از عدم توجه و نادیده گرفتن خود توسط معشوق گلایه دارد و میگوید که به رغم درد و رنجهایی که میکشد، هیچ کس را از غم خود آگاه نکرده است. گوینده برای نشان دادن عشقش در جستجوی معشوق است و حتی در تاریکی و غم نیز تصویر معشوق را در دل خود نگه داشته است. به طور کلی، شعر به توصیف عواطف عمیق عاشقانه و چالشهای ناشی از آن میپردازد.
هوش مصنوعی: تو با شتاب میراندي و مرا به شدت میسوزاندی، اما من چرا به جایی نرسیدم که زیر پاهای اسبت نامم ثبت شود؟
هوش مصنوعی: به من محبت کن و مرا از خود دور نکن، چونکه همین روی توست که برای من ارزشمند است و به همین خاطر بارها و بارها به دنبال تو آمدهام.
هوش مصنوعی: در زیر لب، حرفی را به من گفت که بعد از سالها بدشانسی و ناکامی، آنقدر در خواب و خیال بودم که حتی نتوانستم آن را بشنوم.
هوش مصنوعی: از جان و دل برخواستم و به کوی تو رفتم. با وجود غم عشق تو، ایمان و دل را از دست ندادم و بیشتر شدم.
هوش مصنوعی: با اینکه درون من پر از درد و رنج است، مثل گل شکفتهام که از تو شکایت کند، اما به کسی چیزی نگفتم.
هوش مصنوعی: روی زیبای تو در هر طرفی بازتاب مییابد، هر کجا که روی کنم، تا از دل خود چهره ی دیگران را پاک کنم.
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که از جام غم تو نوشیدم، دوستانم را به یاد تو دعوت کردم و با آهی در دل، آهنگ شوق تو را خواندم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخیال تو نباشد نه قیامم نه قعودم
جلوه حسن تو دیدم طمع از خویش بریدم
تا که شد محو در انوار وجود تو وجودم
میکند تازه بتازه سپه حسن شهیدم
[...]
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
آن که می خواست برویم در دولت بگشاید
با که گویم که در خانه به رویش نگشودم
آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.