می خرامد سوی بستان شاهد رعنای گل
می رود آب روان تا سر نهد در پای گل
تافت ابر از سیم رشته سوزن از زر ساخت مهر
تا صبا دوزد قبای لطف بر بالای گل
جلوه گل را بود چیزی ورای رنگ و بوی
نیست بی چیزی که بلبل شد چنین شیدای گل
وقت گل کامی بگیر از دلبر نارسته خط
پیش ازان روزی که بینی خارها بر جای گل
بزم مستان را بیارای از گل ای ساقی که شد
بزم باغ آراسته از روی بزم آرای گل
لب لب جوی آ و گل را بین به صدر و عشوه جوی
ای که چون آب روانی لب به لب جویای گل
وصف گل تا چند جامی هر که را زان لاله رخ
چون تو باشد داغ بر دل کی کند پروای گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت گل اشاره میکند و تصویرهایی زیبا از طبیعت و عشق به گلها خلق میکند. او از تماشای گل و دلبرش لذت میبرد و به آنچه که با گذر زمان تغییر میکند، اشاره میکند. شاعر میگوید که باید از زیباییهای زندگی، همچون گل، بهره ببریم قبل از اینکه به پایان برسند و خارها جای آنها را بگیرند. در نهایت، از ساقی میخواهد که بزم را با گل تزئین کند و در وصف گل، بلبل و عاشقان را به یاد میآورد. شعر پر از دعوت به شادی و بهرهمندی از زیباییهاست.
هوش مصنوعی: دختر زیبای گل به سمت باغ میرود و آب روان نیز به سوی او میآید تا به پای گل برسد.
هوش مصنوعی: ابر به شکل نخی از نقره تابیده شده و سوزن از طلا ساخته شده است. مهر (خورشید) تا وقتی که نسیم صبحگاهی لباس مهربانی را بر روی گلها میپوشاند.
هوش مصنوعی: زیبایی گل فراتر از رنگ و عطر آن است و اگر چیزی وجود نداشت، بلبل اینگونه دیوانهی گل نمیشد.
هوش مصنوعی: زمانی که گل در دسترس است، از محبوب خود لذت ببر، قبل از آنکه خارها در جای گلها نمایان شوند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، مجلس شادی را با گلها زینت بده، زیرا بزم و مهمانی در باغ با زیبایی چهرهی معشوق مثل یک گلی که مجلس را آراسته کرده، دلنشین و زیبا شده است.
هوش مصنوعی: به کنار جوی آب برو و گل را ببین که با زیبایی و لطافتش در صدر نشسته است. ای کسی که مانند آب روانی، همیشه به دنبال زیباییها هستی، به جوی لب بزن و به سراغ گل برو.
هوش مصنوعی: تا کی دربارهٔ زیبایی گل بگوییم؟ کسی که از عشق تو دچار داغ و درد است، چقدر به شکوفهٔ گل اهمیت میدهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد از پالیز با بلبل گسسته پای گل
رود گیرد جای بلبل باده گیرد جای گل
در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل
خاک پای تو بخوش بویی بگیرد جای گل
شمه یی از بوی تو پنهانست اندر جیب مشک
پرتوی از روی تو پیداست درسیمای گل
نسبت رویت بگل کردند مسکین شاد گشت
[...]
عندلیب ما ندارد تاب استغنای گل
می شود دست و دل ما سرد از سرمای گل
ما به روی گرم چون پروانه عادت کرده ایم
چشم چون شبنم نمی دوزیم برسیمای گل
آفتابش برلب بام است و شادی می کند
[...]
در چنین فصلی، که تنگ از رنگ و بو شد جای گل
گشته از تنگی سر و دستارها مأوای گل
فیض بر بالای فیض افتاده، گل بالای گل
آب ده چون ژاله، چشمی از رخ زیبای گل
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.