شمارهٔ ۵۵۱
درین مقرنس زنگارگون مینا رنگ
بر آبگینه ارباب همت آید سنگ
نهاد چرخ مقوس کج است همچو کمان
ازان نشسته به خاکند راستان چو خدنگ
کسی که گام درین بحر می زند پی کام
به کام می رسد آخر ولی به کام نهنگ
مبین غزاله گردون و مهر او هر صبح
که شب به کین تو خواهد گرفت شکل پلنگ
محیط دور افق گر چه قاف تا قاف است
بود چو دایره میم بر دل ما تنگ
زکس نمی شنوم بوی انس کاش افتم
برون ز مسکن مانوس خود به صد فرسنگ
به شهر نیست نوایی خوش آنکه راست کند
درای محمل جامی سوی حجاز آهنگ
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...