بام برآی و جلوه ده ماه تمام خویش را
مطلع آفتاب کن گوشه بام خویش را
با همه می رسد غمت قسمت بنده هم بده
خاص به دیگران مکن رحمت عام خویش را
پخت ز تف غم دلم خام هنوز کار من
پیش تو عرضه می کنم پخته و خام خویش را
شد به غلامی درت صرف جوانیم همه
بهر خدا تفقدی پیر غلام خویش را
بر تو سلام می کنم گرچه فرود یافتم
با شرف جواب تو قدر سلام خویش را
برد متاع هستیش زود به کشور عدم
هر که به دست عشق تو داد زمام خویش را
در ورقی که کرده ام نام سگانت را رقم
زیر ترک نوشته ام از همه نام خویش را
بر من خسته دل مزن طعنه به مهر نیکوان
صید کسی دگر مخوان آهوی دام خویش را
جامی تشنه لب که شد خاک ز شوق لعل تو
باده خور و بر او فشان جرعه جام خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خدای خود درخواست میکند که زیبایی و محبتش را به او نشان دهد و غم خود را با او در میان بگذارد. وی از خدا میخواهد که رحمتش را به همه برساند و نه فقط به افراد خاص. شاعر اشاره میکند که دلش به خاطر غم هنوز خام است و او میخواهد احساساتش را پیش خدای خود عرضه کند. همچنین، از جوانیاش که در خدمت محبوب است یاد میکند و درخواست توجه و محبت از سوی او دارد. در نهایت، شاعر به عشق و شوقی که به محبوب دارد اشاره میکند و از او میخواهد که توفیق و محبتش را بر او نثار کند. استفاده از استعارهها و تصاویر زیبا در این شعر، عمق احساسات و longing شاعر را به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: به بالای بام برو و زیبایی خود را مانند ماه کامل نشان بده و مانند آفتاب در گوشه بام خود درخشش داشته باش.
هوش مصنوعی: غم تو به همه میرسد، بگذار کمی هم به من برسد. رحمت و لطف عمومیات را فقط به دیگران محدود نکن.
هوش مصنوعی: دل من از درد و غم به پختگی نرسیده و هنوز ناتمام است. اما در هر حال، من آنچه را که از خودم دارم، چه کامل و چه ناتمام، به تو ارائه میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر جوانیام به خدمت تو آمدهام و همه چیزم را صرف محبت تو کردهام. از تو میخواهم که به پیر غلام خود نگاهی جود و لطفی داشته باشی.
هوش مصنوعی: من به تو سلام میزنم، حتی اگر در جایگاه پایینتری قرار گرفتهام. اما ارزش سلامی که میزنم را از یاد نمیبرم.
هوش مصنوعی: هرکس که به عشق تو تسلیم شد و خود را به دست آن سپرد، به سرعت دارایی وجودش را به دنیای عدم و نیستی میبرد.
هوش مصنوعی: در برگهای که برایت نوشتهام، نام سگانت را در پایین ترک قرار دادهام و از همه نامها، فقط نام خودم را نوشتهام.
هوش مصنوعی: به من زخم زبان نزن، چرا که در عشق خوبان به من آسیبی نرساندهاند. صید دلخواه خود را به کسی دیگر نسبت نده، که آهو یا محبوب من فقط متعلق به خود من است.
هوش مصنوعی: جامی که به خاطر عشق و آرزوهایش تشنه است، وقتی که خاک به شوق بر افروخته میشود، تو باید با شادی و بخشش، از جام خود جرعهای بر او بریزی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز و چراغ صبح کن ماه تمام خویش را
ساغر آفتاب ده تشنه ی جام خویش را
خال نهاده پیش لب زلف کشیده گرد رخ
کرده بلای عقل و دین دانه و دام خویش را
وه چه نبات نور سست آن خط سبز کز صفا
[...]
بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را
بند نقاب بر گشا ماه تمام خویش را
زمزمهٔ کهن سرای گردش باده تیز کن
باز به بزم ما نگر ، آتش جام خویش را
دام ز گیسوان بدوش زحمت گلستان بری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.