زهی ز فتنه تو را هر طرف سپاه دگر
ز ظلم چشم تو هر گوشه دادخواه دگر
کجا روم که ز دست غمت کنم فریاد
که نیست جز تو درین ملک پادشاه دگر
چو جان دهیم ز غم غیر خار نومیدی
نروید از گل ما بیدلان گیاه دگر
گهی که بر سر راه تو منتظر باشم
مکن به رغم خدا را گذر به راه دگر
اگر چنین زند از سینه شعله آتش آه
جهان بسوزد اگر برکشیم آه دگر
حدیث شوق نهان بر تو چون کنم روشن
که جز خدای ندارم بر این گواه دگر
مکش به تیغ تغافل کمینه جامی را
چه سود از آنکه شود کشته بی گناه دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شکایت و اندوه عاشقانه پرداخته و بیانگر تاثیرات منفی عشق و غم ناشی از آن بر زندگی عاشق است. شاعر به شکلی استادانه از حضور یک عشق آتشین سخن میگوید که به شدت بر جان و دل او تأثیر گذاشته، و هیچ پادشاهی غیر از معشوق نمیتواند در زندگیاش وجود داشته باشد. او بیان میکند که در این دنیا هیچ راهی جز عشق معشوق وجود ندارد و دیگران فقط به دنبال دادخواهی هستند. همچنین، شاعر از عذاب درونی ناشی از این عشق و غم یاد میکند و انتظار میکشد که معشوق در مسیر زندگیاش بیتفاوت نگذرد. در نهایت، او به این اشاره دارد که عشق به معشوقش به شدت جانش را میآزارد و نداشتن گواهی از خداوند در این رابطه، به عمق احساس او میافزاید.
هوش مصنوعی: ای کاش از زیبایی تو در هر سوی سپاه تشکیل شود و از ظلمت چشمانت در هر گوشه فریاد دادخواهی بلند شود.
هوش مصنوعی: کجا بروم که از درد تو فریاد بزنم، چون در این سرزمین هیچ پادشاه دیگری جز تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی جان خود را در عشق و محبت فدای غم و اندوه دیگران میکنیم، نباید بگذاریم که ناامیدی در دل ما ریشه بگیرد، زیرا دلهای بیدار و آگاه میتوانند به کشت و کار احساسات و زیباییهای تازه بپردازند.
هوش مصنوعی: گاهی منتظر رسیدن تو هستم، اما برای خداوند، به هیچ وجه از مسیر دیگر عبور نکن.
هوش مصنوعی: اگر از دل شعلهای برآید، دنیای ما به آتش خواهد سوخت و اگر آهی دیگر را برآوریم، شدت آن میتواند فجایع بیشتری به بار آورد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم احساسات پنهان شوق را برای تو بیان کنم در حالی که جز خداوند، هیچ شاهد دیگری بر این احساسات ندارم؟
هوش مصنوعی: با بیتوجهی و غفلت به کسی آسیب نرسانید، چرا که بیدلیل و ناحق کسی را به قتل رساندن هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی سپهر پناهی که فضل و دانش را
نماند جز در تو در جهان پناه دگر
ز خاک کفش تو آنکس که تاج سر سازد
زمان زمان ز شرف بر نهد کلاه دگر
ز زنگبار عدم تا کنون برون نامد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.