عاشقم بی دلم غریب و اسیر
کارم از دست رفت دستم گیر
آب جویان سرو قامت توست
گرچه بادش کشید در زنجیر
ما به یاد تو زنده می مانیم
ورنه هجران نمی کند تقصیر
هر دم از اشک سرخ بر رخ زرد
شرح شوق تو می کنم تقریر
چه عجب کز توام گزیری نیست
نیست کس را ز جان خویش گزیر
ابرو و غمزه بس تو را پی صید
گوشه گیر از کمان بیفکن تیر
جامی آشفته جوانی شد
سود کی داردش نصیحت پیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلتنگی صحبت میکند. او احساس میکند که عاشق است اما دلش غریب و اسیر شده است. عشق او به محبوبش همچون آبی است که در جوی میجوشد، حتی اگر باد آن را به زنجیر بکشاند. او میگوید که با یاد محبوب زنده است و هجران او را بیتقصیر میداند. اشکهای او از شوق و دلتنگی جاری است و هیچکس نمیتواند از عشقش فرار کند. در نهایت، او به جوانی آشفته اشاره میکند که نصیحت پیران بر او تأثیری ندارد.
هوش مصنوعی: من عاشق شدهام و دلباختهام، در حالی که احساس تنهایی و اسارت میکنم. همه چیز از دستم رفته و به کمک نیاز دارم.
هوش مصنوعی: سرو قامت تو همچون آب جویان است، هرچند که باد آن را در بند کشیده است.
هوش مصنوعی: ما به خاطر یاد تو زندهایم و اگر نبود، این دوری تقصیری ندارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه با اشکهای سرخ بر روی چهره زردم، درباره عشق و اشتیاق تو سخن میگویم.
هوش مصنوعی: عجب است که تو را هیچ راهی برای فرار نیست، زیرا هیچ کس نمیتواند از جان خودش فرار کند.
هوش مصنوعی: با زیبایی و ناز چشمانت، شکارچی دلها را به دام میکشی. کافی است که تیر عشقت را با دقت به سوی کسی که در گوشهای نشسته پرتاب کنی.
هوش مصنوعی: جوانی مانند جامی پر از آتش و شور و هیجان است و نصایح و پندهای پیران برای او هیچ فایدهای ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.