آن که بر گل گره از جعد سمن بوی تو بست
رشته جان مرا در شکن موی تو بست
طعنه بر طوطی طبعم مزن از کم سخنی
که بر او راه سخن لعل سخنگوی تو بست
لله الحمد که جان معتکف حضرت توست
گرچه تن بار اقامت ز سر کوی تو بست
هیچ شب دیده نبندم من غمدیده به خواب
چون کنم خواب مرا نرگس جادوی تو بست
خانه صبر من آن روز برانداخت فلک
که بدین قاعده طاق خم ابروی تو بست
نافه کز خون جگر پروردش آهوی چین
در دلش خون گره از نکهت گیسوی تو بست
می دهد زینت بازار سخن جامی را
نخل نظمی که به وصف قد دلجوی تو بست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه یک دل به خطا درخم گیسوی تو بست
دل و جانی دگر از عهد به هرموی توبست
خط بطلان به سر قبله ی اسلام کشید
آنکه طاق کج محراب دو ابروی تو بست
در جهان فتنه ی هاروت سمر شد مگر او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.