غمت روز مرا رسم شب آموخت
دلم را تاب و جانم را تب آموخت
مکن در گریه هر دم عیب چشمم
که این گوهرفشانی زان لب آموخت
ندیدم هیچ مذهب خوشتر از عشق
خوشا آن راهرو کین مذهب آموخت
فرو شوی ای معلم لوح بیداد
که یار این حرف پیش از مکتب آموخت
ستادن نیست اشکم را ندانم
که این سیر از کدامین کوکب آموخت
دلم دور از رخت تا صبحدم دوش
به ماه و زهره آه و یارب آموخت
نجوید جز شراب لعل جامی
ازان دم کز لبت این مشرب آموخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و آموزههای عشق اشاره دارد. شاعر میگوید که غم عشق شیوه زندگیاش را تغییر داده و به او درسهایی درباره عشق و دلسوختگی آموخته است. او به زیبایی عشق و فراتر بودن آن از همه مذهبها اشاره میکند و از معلمی یاد میکند که عشق را پیش از آموزشها به او یاد داده است. همچنین به اثرگذاری چشمهای محبوب و زیباییهای او در روح و دلش پرداخته و میگوید که در رنج و درد عشق نباید به عیبهای ظاهری توجه کرد؛ چون عشق، جوهر واقعی زندگی است. در نهایت، شاعر تنها به شراب لعل (شراب عشق) دلبسته است که از لبان محبوبش سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: غم تو به من یاد داد که روزها شبیه تاریکی اند و دلم را دلتنگی و جانم را بیقراری بخشید.
هوش مصنوعی: هرگز در هر لحظه به خاطر اشکهای من عیب چشمم را مگیر، چون این زیباگریزی و زیبایی را از لبهای او یاد گرفتم.
هوش مصنوعی: من هیچ ایمان و مذهبی را زیباتر از عشق مشاهده نکردم، خوشا به حال کسی که این مذهب را یاد گرفته است.
هوش مصنوعی: ای معلم، از آموختن به ما دست بردار، چون دوست من، این حرف را قبل از رفتن به مکتب یاد گرفته بود.
هوش مصنوعی: نمیتوانم جلوی اشکم را بگیرم، نمیدانم این گریهام از کدام ستاره یاد گرفته است.
هوش مصنوعی: دلم تا صبح دور از چهرهات آه و ناله به ماه و ستاره یاد داد.
هوش مصنوعی: فقط شراب قرمز را بنوش، زیرا از لحظهای که لبانت به آن نوشیدنی آشنا شدهاند، آموزش گرفتهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.