شمارهٔ ۱۹۷
گر دل از عشق توام چاک بود باکی نیست
نیست یک دل که ز عشق تو در او چاکی نیست
مگسل از من که درین باغ گلی نشکفته ست
که به دامان وی آویخته خاشاکی نیست
شوق فتراک توام کشت ولی رخش تو را
بی سر به ز منی حلقه فتراکی نیست
خوبرویان همه در بردن دل چالاکند
در میان همه لیکن چو تو چالاکی نیست
شد تنم خاک و تو از عار بر آن پا ننهی
خوارتر بر سر کوی تو ز من خاکی نیست
در همه شهر یکی خانه نبینم که در او
سر به زانوی غم از دست تو غمناکی نیست
اهل ادراک همه بسته فتراک تواند
جامی دلشده هم خالی از ادراکی نیست
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...