بخش ۷۶ - در بی وفایی این رباط دو در و بساط آی و گذر که آینده در وی به محنت زید و رونده از وی به حسرت رود
رباطیست گیتی دو در ساخته
پی رهروان رهگذر ساخته
یکی می رسد وان دگر می رود
ولیکن به خون جگر می رود
ازین رفتن و آمدن چاره نیست
دل کیست زین غم که صد پاره نیست
رباط ار چه باشد سراسر سرور
اقامت در او باشد از راه دور
چو گردد مسافر مقیم رباط
چه سان در وطن گستراند بساط
ره زیرک آخر اندیش گیر
ز اول طریق وطن پیش گیر
گر آدم نژادی درین دیولاخ
عمارت مکن باغ و ایوان و کاخ
کسانی که کشتند پیش از تو باغ
بر ایشان نگر باغ را گشته داغ
تگرگ آمده ز ابر بی آب مرگ
نه در باغشان شاخ مانده نه برگ
بر ایوانشان طاق پرکنگره
پی قطعشان گشته بران اره
بریده به سان درخت کهن
ازین باغ ویرانشان بیخ و بن
بود دور ازیشان پر اندوه کاخ
از آنش دو حرف از سه حرف است آخ
کلوخی کزان کاخ افتاده پست
نکرده بر آن جز کلاغی نشست
خوش آن مرغ زیرک درین طرفه باغ
که ننشیندش بر کلوخی کلاغ
نه هرگز یکی دانه کرده ست کشت
نه خشتی نهاده ست بالای خشت
چو مرغی که آید ز بالا به زیر
بود صبحگه گرسنه شام سیر
ادیم زمین را زده پشت پای
شده بر سر چرخ نعلین سای
بدیده ست از آغاز انجام را
گزیده ست بر کام ناکام را
درین مرحله پر نشیب و فراز
به جز چشم عبرت نکرده ست باز
مرا و تو را نیز دادند چشم
بر احوال گیتی گشادند چشم
بیا تا به عبرت نگاهی کنیم
وز این کوچگه رو به راهی کنیم
ببینیم از آغاز کآدم چه کرد
چو زد خیمه بیرون ز عالم چه کرد
چه شد نوح و بهر چه بودش نشست
به کشتی که طوفان مرگش شکست
کجا شد خلیل و نمکدان او
که از مرگ شد بی نمک خوان او
چه شد حال یعقوب و یوسف کجاست
کزو جز نفیر تأسف نخاست
ز مصر از چه رو کوس تحویل زد
که مصر از غمش جامه در نیل زد
سلیمان کجا خفت و کو آصفش
چرا خاتم ملک رفت از کفش
کلیم و عصا کو و آن طور و نور
به فرعونیان از وی آشوب و شور
مسیحا که در مرده جان می دمید
ببین تا ازان مرده جانان چه دید
محمد که خورشید افلاک بود
در آخر مقامش ته خاک بود
شنیدی سر انجام پیغمبران
بیا بشنو افسانه دیگران
حکیمان که دانشوران بوده اند
به هر کار حیلتگران بوده اند
نیارست ازان زیرکان هیچ کس
که تأخیر مردن کند یک نفس
همه سر درین ورطه بنهاده اند
به صد درد و اندوه جان داده اند
چه گویم ز شاها که چون رفته اند
درونها پر از خون برون رفته اند
به تاراج داده اجل رختشان
شده پایمال خسان تختشان
برهنه شده تارک سر ز تاج
تهی گشته مخزن ز مال و خراج
زدی کوسشان دولت از پشت پیل
اجل عاقبت کوفت طبل رحیل
به صد نازقالب که پرورده اند
ازان قالب خشت پر کرده اند
اگر بایدت صورت حالشان
به هر دور ادبار و اقبالشان
به تاریخ های جهان در نگر
که دانم به تفصیل یابی خبر
که آن بر سر بستر خوش مرد
به تیغ عدو آن دگر جان سپرد
یکی تن ازیشان سلامت نجست
که چرخش به زخم غرامت نخست
جهانی که پایان او این بود
در او بخردان را چه تسکین بود
ز بیداد این سبز گنبد گری
نگویم بر ایشان که بر خود گری
بر این رفتگان گریه بس در خور است
ولی از همه بر خود اولی تر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی زندگی انسان و سرنوشت او میپردازد. شاعر به نقش موقتی زندگی و سفر انسانها اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که در این رفت آمدها، هیچکس نمیتواند از درد و رنج فرار کند. او زندگی را به یک کاروانسرا تشبیه میکند که در آن مسافران به طور موقت اقامت دارند و هیچکس از سرنوشت و مرگ گریز ندارد.
شاعر در ادامه به داستانهای تاریخی مانند نوح، ابراهیم، یعقوب و محمد اشاره میکند تا نشان دهد که همه انسانها سرانجام به مرگ و فنا دچار میشوند. او با فراخوانی به عبرتگیری از سرنوشت پیشینیان، تاکید میکند که حتی حکمت و دانش نیز نمیتواند از مردن جلوگیری کند.
این متن یادآوری میکند که در برابر عاقبت زندگی و مرگ، همه ما برابر هستیم و بهتر است به خود بنگریم تا از حال خود عبرت بگیریم. در نهایت، شاعر میگوید که گریه بر رفتگان مفید است، اما باید بر خودمان بیشتر توجه کنیم و از زندگیامان درس بگیریم.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک کاروانسراست که برای مسافران و رهگذران ساخته شده است.
هوش مصنوعی: نفر اولی به مقصدش میرسد و نفر دومی در مسیرش به سختی و درد میافتد، اما در نهایت هر دو راه خود را میروند.
هوش مصنوعی: در زندگی، رفتن و آمدنها اجتنابناپذیرند و دل انسان نیز از غمها نمیتواند در امان باشد، زیرا هیچ دلی نیست که به طور کامل از غمها بینصیب بماند.
هوش مصنوعی: هرچند که رباط ممکن است یک مکان ساده باشد، اما اگر در آنجا بمانیم، حس شادی و لذت را تجربه میکنیم، حتی اگر از فاصلهای دور به آن نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی مسافر در جایی سکونت کند، چگونه میتواند در وطن خود راحتی و آسایش را فراهم کند؟
هوش مصنوعی: مسیر هوشمندانه را در نظر داشته باش و از همان ابتدا به فکر وطن خود باش.
هوش مصنوعی: اگر انسانی در این دنیای بیارزش بنایی بسازد، از باغ، ایوان و کاخ چه سودی دارد؟
هوش مصنوعی: کسانی که قبل از تو باغ را خراب کردند، به سرنوشت آنها نگاه کن که حالا باغ به آتش کشیده شده است.
هوش مصنوعی: تگرگ از آسمان فرود آمده و باعث نابودی شده است. در باغهایشان نه شاخهای باقی مانده و نه برگی.
هوش مصنوعی: بر روی ایوان آنها، طاق زیبا و تزیینشدهای قرار دارد که بهخاطر برشهایی که بر روی آن صورت گرفته، به نظر میرسد که نازک و شکننده شده است.
هوش مصنوعی: به شکل یک درخت قدیمی از این باغ خراب و ویران جدا شدهام، بیریشه و بیپایه.
هوش مصنوعی: دور از آنها، کاخی پر از اندوه وجود دارد که از دو حرف از سه حرف تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که هیچ چیز ارزشمندی از یک چیزی که به خاطر افتادن از مرتبهی بالا به پایین، تغییر نکرده و فقط موجودات بیارزش یا کمارزش به آن سمت جذب میشوند. به عبارت دیگر، وقتی چیزی از مقام یا حالت بالاتری به پایین بیفتد، دیگر به آن توجهی نمیشود و فقط موجوداتی که به آن، ارزش کمتری دارند، به سراغش میآیند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن پرنده زیرک که در این باغ زیبا، بر روی کلوخهایی که کلاغها مینشینند، نمینشیند.
هوش مصنوعی: نه هرگز کسی که تنها یک دانه کشته باشد، کشت و زرع نداشته است و نه کسی که فقط یک آجر روی آجر گذاشته باشد، بنای محکمی ساخته است.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای که از ارتفاع فرو میآید، انسان نیز در زندگی ممکن است از اوج به پستی بیفتد. گاهی در صبح با خالی بودن شکم شروع میکند و در پایان روز با سیری و رضایت به شب میرسد.
هوش مصنوعی: زمین را زیر پا گذاشتهای و با نعلین خود بر سر آسمان فشار میآوری.
هوش مصنوعی: از ابتدا به سرنوشت خود آگاه بوده و نتیجهی کار خود را دیده است، اما به خواستهاش نرسیده است.
هوش مصنوعی: در این مرحله پر از فراز و نشیب، جز نگاه عبرتآموز، چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به ما و تو چشم دادهاند تا به وضعیت و حال و احوال دنیای اطراف نظاره کنیم و ببینیم.
هوش مصنوعی: بیایید با هم به درسی که از زندگی میگیریم نگاه کنیم و از این وضعیت به سمت راهی نو حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: ببینیم از ابتدا آدم چه کار کرد و وقتی که از دنیای اولیه بیرون آمد، چه اقداماتی انجام داد.
هوش مصنوعی: نوح به چه دلیلی در کشتی نشسته بود، وقتی که طوفان زندگیاش را به پایان میرساند؟
هوش مصنوعی: کجا رفت خلیل و نمکدانی که داشت، آن کسی که با مرگش سفرهاش بینمک شد؟
هوش مصنوعی: حال یعقوب چگونه است و یوسف کجاست؟ جز صدای اندوهی که برمیخیزد، چیزی دیگر شنیده نمیشود.
هوش مصنوعی: چرا کوس خوشحالی و جشن از مصر به صدا درآمد در حالی که مصر به خاطر غم و اندوهش به جان نهر نیل لباس پوشید؟
هوش مصنوعی: سلیمان کجا خوابش برد و آصفش کجاست که انگشتر سلطنتش از دستش افتاد؟
هوش مصنوعی: کلیم و عصا کجا هستند و آن نور که برای فرعونیان آشوب و هیجان به وجود آورد؟
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که مسیحا (نجاتدهنده) به مردگان حیات میبخشد. حال، به این موضوع توجه کن که او از این افراد بیجان چه چیزی را مشاهده کرده است.
هوش مصنوعی: محمد، که مانند خورشید در آسمان بود، در نهایت به خاک سپرده شد.
هوش مصنوعی: شنیدی که پیامبران چه سرنوشتی دارند؟ حالا بیایید داستان دیگری از دیگران را بشنویم.
هوش مصنوعی: دانشمندان و حکیمان همواره در هر کاری راهحلهای فکری و تدبیری پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: هیچ کس از زیرکان نمیتواند تأخیر در مرگ را حتی برای یک لحظه به تأخیر اندازد.
هوش مصنوعی: همه در این مشکلات و پیچیدگیها فرو رفتهاند و به خاطر درد و حسرت زیاد، جان خود را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: چه بگویم از حال شاهان که وقتی به درون میروند، دلهایشان پر از غصه و درد است و از آنجا بیرون میآیند.
هوش مصنوعی: زمان مرگ زندگی و نعمتهایشان را به تاراج برده و به دست بداندیشان رنج و زحمتشان زیر پا رفته است.
هوش مصنوعی: سر از تاج خالی شده و خزانه دیگر پر از مال و دارایی نیست.
هوش مصنوعی: پیروزی و شادمانی آنها به گوش میرسد، اما در نهایت، سرنوشت و زمان به سراغشان میآید و سفر زندگیشان به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: به تعداد زیادی از افراد زیبا و دلبر که از خشت ساخته شدهاند، در واقع به معنای افرادی که به خوبی پرورش یافته و تربیت شدهاند، اشاره دارد. این افراد به گونهای طراحی و ساخته شدهاند که توجه و جذابیت خاصی دارند.
هوش مصنوعی: اگر باید توضاع آنها را در زمانهای مختلف به حالتهای خوب و بدشان ببینی،
هوش مصنوعی: به تاریخهای جهان نگاهی بینداز تا به خوبی اطلاعات را درک کنی.
هوش مصنوعی: یک نفر در بستر مرگ آرامش دارد در حالی که دیگری به دست دشمن جان خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: هیچکدام از آنها نتوانستند جان سالم به در ببرند، زیرا چرخ روزگار اولین آسیب را به آنها وارد کرده است.
هوش مصنوعی: این دنیا که به این سرانجام ختم میشود، برای خردمندان چه آرامشی میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم این دنیای سبز، نمیخواهم برای دیگران بگریم، بلکه باید بر خودم بگریم.
هوش مصنوعی: برای کسانی که رفتهاند، گریه کردن بسیار مناسب است، اما از همه مهمتر، بر خودمان باید بیشتر گریه کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.