بخش ۱۶ - حکایت آن پیر که جوان گریان را دید و موجب گریه او را پرسید
جهاندیده پیری به سودای گشت
قدم زد ز خانه به پهنای دشت
برآورده گوری نو از دور دید
وز آنجا صدایی به گوشش رسید
چو آهو سوی گور شد تیزگام
که تا بیند آنجا که شد صید دام
کسی دید افتاده در خون و خاک
ز سینه کشان ناله دردناک
ز خون جگر از مژه اشکریز
به دست تظلم به سر خاکبیز
بدو گفت کای سخره مرگ و زیست
تو را این همه ماتم از بهر کیست
به خاک اندرت کیست مدفون شده
که حالت بدینسان دگرگون شده
جفاکاری روزگار درشت
به حرمان ز اصلت شکسته ست پشت
و یا تندباد قضا و قدر
فکنده ز شاخ تو نورس ثمر
و یا دست چرخت زده خنجری
جدا کرده از هم صدف گوهری
و یا مانده ای از مهی مهرکیش
بدومیلت از خویش و پیوند بیش
بگفتا کز اینها همه نیست هیچ
ز چیز دگر دارم این تاب و پیچ
همی گریم از بهر چیزی دگر
کز اینها به من هست نزدیکتر
قوی پنجه خصمیم همسایه بود
که از حشمت و جاه پر مایه بود
نبود از جفای ویم ای عجب
نه آسایش روز و نی خواب شب
شنیدم که دیروز بهر شکار
درین دشت می راند مرکب سوار
چنان شست بگشاد بر آهویی
که نگشاد از آنسان قوی بازویی
بدان گونه زد زخم صید زبون
که پیکانش از پهلو آمد برون
چو از زخم او صید شد دردمند
به بالای او خویشتن را فکند
چنانش به دل نوک پیکان خلید
که چون آهویش رشته جان برید
ز آزار پیکان در آن کارزار
شکار افکن افتاد همچون شکار
برآورده پیش تو این خاک اوست
به خاک اندرون جسم ناپاک اوست
بدان آمدم تا بدو بگذرم
به چشم شماتت در او بنگرم
چو کردم بدین نیت اینجا درنگ
درآمد به چشمم یکی لوح سنگ
نوشته بر آن نکته ای جانگداز
که ای کوته اندیش دامن دراز
مکش دامن ناز بر خاک ما
ته خاک بین سینه چاک ما
تو هم روزی از خانه تنها شوی
گرفتار این خانه چون ما شوی
چنان بر دل این نکته ام کار کرد
که آسیب آن جانم افگار کرد
کنون می کنم گریه بر خویشتن
ز من نیست نزدیکتر کس به من
بیا ساقی آن جام غفلت زدای
به دل روزن هوشمندی گشای
بده تا ز حال خود آگه شویم
به آخر سفر روی در ره شویم
بیا مطرب و ناله آغاز کن
شترهای ما را حدی ساز کن
که تا این شترهای کاهل خرام
شوند اندرین مرحله تیزگام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، پیرمردی سالخورده به خاطر کنجکاوی و یادآوری زندگی به دشت میرود و گوری تازه با صدای نالهایی را میبیند. وقتی به نزدیک گور میرسد، شخصی را میبیند که در خون و خاک افتاده و از درد ناله میزند. او از این شخص درباره دلیل ماتمش میپرسد، اما فرد در جواب به مشکلات و دردهایی که از یک همسایه قوی و سرسخت دارد، اشاره میکند. او از نکبت و بیرحمی روزگار و سختیهایی که تحمل کرده شکایت میکند.
در ادامه، پیرمرد به نوعی عبرت میگیرد و متوجه میشود که همه ما روزی به این سرنوشت دچار خواهیم شد. او به خود میگوید که باید به یاد مرگ و حقیقت زندگی باشد و از غفلت فاصله بگیرد. در نهایت، به دنبال تسکین و آگاهی از حال خود است و خواستار نوشیدن شربتی است که او را از غفلت و تنبلی برهاند. او از مطرب میخواهد تا نالهایی آغاز کند و شترهایش را به حرکت وادارد تا در این مسیر تیزگام شوند.
هوش مصنوعی: پیری که در دنیا تجربههای زیادی دارد، به خاطر آرزوهایش از خانه بیرون آمد و در دامنهی دشت راهی را پیش گرفت.
هوش مصنوعی: او از دور گوری جدید را مشاهده کرد و صدایی از آنجا به گوشش رسید.
هوش مصنوعی: گوزن با سرعت به سوی گور میدود تا ببیند در آنجا چه اتفاقی برایش افتاده و چرا به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: کسی را دیدند که در خاک و خون افتاده است و از دلش نالهای دردناک به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: از دل سوخته و اشکهای گوهرنشانم، با امید به عدالت، بر سر خاک تو باز میگردم.
هوش مصنوعی: به او گفت: ای مایه درد و رنج، چرا این همه غم و اندوه از زندگی و مرگ تو است؟
هوش مصنوعی: در خاک تو چه کسی دفن شده که حال تو اینقدر دگرگون گشته است؟
هوش مصنوعی: سرنوشت سخت و بیرحم باعث شده که به خواستهها و آرزوهایت نتوانی دست پیدا کنی و این موضوع تو را به شدت ناامید کرده است.
هوش مصنوعی: باد تند سرنوشت، میوه نارس تو را از شاخهات جدا کرده است.
هوش مصنوعی: و یا چرخ دستت را به سمتی برده که خوب از هم جدا شده و چون خنجری، صدفی که درونش گوهر بود را شکافته است.
هوش مصنوعی: شاید تو از زیبایی و جذابیت خود باقی ماندهای و از آنچه که بودی و پیوندهایت با دیگران، احساس حیرت و سردرگمی کنی.
هوش مصنوعی: او گفت از این چیزها چیزی ندارم و تنها از چیز دیگری این پیچش و تاب را دارم.
هوش مصنوعی: من به خاطر چیزی دیگر که برایم از اینها نزدیکتر است، گریه میکنم.
هوش مصنوعی: همسایهای قوی و پرافتخار وجود داشت که به خاطر ثروت و مقامش بسیار بلندمرتبه بود.
هوش مصنوعی: به خاطر آزارهایی که به من میزنی، نه در روز راحتی دارم و نه در شب میتوانم بخوابم.
هوش مصنوعی: دیروز شنیدم که سوارانی برای شکار در این دشت به دنبال شکار بودند و مشغول راندن اسبهای خود بودند.
هوش مصنوعی: او چنان قدرتی دارد که بر آهوئی فشار میآورد، اما بازویش به هیچ چیز نمیرسد.
هوش مصنوعی: به گونهای زخم بر تیرانداز زدم که پیکان به سمت پهلوش خارج شد.
هوش مصنوعی: وقتی که از زخم او دچار درد شدم، خودم را بر روی او انداختم.
هوش مصنوعی: چنان ضربهای به دلش وارد شد که همانند آهو، جانش به شدت از دست رفت.
هوش مصنوعی: در میانه میدان جنگ، تیرانداز به قدری آسیب دیده بود که مانند یک شکار افتاده بود.
هوش مصنوعی: این خاکی که پیش تو قرار دارد، نشان از وجود اوست و در درون این جسم ناپاک، خاک و مادیات او نهفته است.
هوش مصنوعی: من به این دنیا آمدهام تا به او نگاه کنم و از مسیر او عبور کنم، و با نگاهی پر از سرزنش به او نظارهگر باشم.
هوش مصنوعی: وقتی با هدف خاصی در اینجا توقف کردم، در چشمانم یک لوح سنگی ظاهر شد.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره میشود که با دید کوتاه و سطحی به مسائل نگاه میکند. او باید درک کند که مشکلات و چالشها در زندگی عمیقتر و بزرگتر از آن چیزی هستند که در ظاهر دیده میشوند. در واقع، لازم است تا به عمق موضوعات توجه بیشتری داشته باشد و از سطحینگری پرهیز کند.
هوش مصنوعی: دست از دامن زیبای خود برنگیر که ما در دل خود زخم عمیقی داریم.
هوش مصنوعی: تو هم روزی از خانه بیرون خواهی رفت و در این مکان به تنهایی دچار مشکلاتی خواهی شد، درست مانند ما.
هوش مصنوعی: این نکته به قدری بر دل اثر گذاشت که برای جانم درد و رنجی به همراه داشت.
هوش مصنوعی: حالا برای خودم اشک میریزم، زیرا هیچ کس به من نزدیکتر از خودم نیست.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن جامی را بیاور که غفلت را از دل دور کند و باعث شود که روزنهای به عقل و هوشیاری ما باز شود.
هوش مصنوعی: بده تا از وضعیت خود مطلع شویم؛ در پایان سفر، چهرهامان را در راهی که در پیش داریم، ببینیم.
هوش مصنوعی: بیا و آهنگ بساز، ناله را شروع کن تا شترهای ما را به سمت هدفی معین هدایت کنیم.
هوش مصنوعی: این عبارت به نوعی اشاره دارد به اینکه تا زمانی که این شترهای تنبل به حرکت بیفتند و در مسیر درست قدم بگذارند، زمان طولانی خواهد گذشت. در واقع، بیانگر این است که گاهی رسیدن به هدف و پیشرفت نیازمند صرف زمان و تلاش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.