بخش ۱۷ - داستان اسکندر که خود را بر خاک تواضع انداخت و از خاک تواضع سر بر اوج ترفع افراخت
چنین گفت دانشور روم و روس
که چون رخت بست از جهان فیلقوس
سکندر برآمد به تخت بلند
صلایی به بالغ دلان درفکند
که ای واقفان از معاد و معاش
که هستیم با یکدگر خواجه تاش
سفر کرد ازین ملک شاه شما
به هر نیک و بد نیکخواه شما
نباشد شما را ز شاهی گزیر
که باشد به فرمان او دار و گیر
ندارم ز کس پایه برتری
که باشد مرا وایه سروری
ز خیل شما من یکی دیگرم
خیال سری نبود اندر سرم
مرا با شما نیست رای خلاف
ازین تیرگی دارم آیینه صاف
پسند شماها پسند من است
گزند شما هم گزند من است
به پاتان اگر زخم خاری فتد
مرا در جگر خار خاری فتد
بجویید از بهر خود مهتری
کرم پروری معدلت گستری
بود او چو چوپان شما چون رمه
به روز و به شب مهربان همه
اگر روز باشد شبانی کند
وگر شب رسد پاسبانی کند
بود از خداوند خود ترسگار
به احسان و افضالش امیدوار
کف دوستان را چو بارنده میغ
صف دشمنان را چو برنده تیغ
کند پست از همت عرش سای
سر شهوت و آز را زیر پای
دهد آب از چشمه بخردی
بدان را کند شست و شوی از بدی
بود با رعایا همه چرب و نرم
نگهدار ایشان ز هر سرد و گرم
ز شرش نکوکار ایمن بود
ز خیرش بد اندیش ساکن بود
سکندر چو شد زین حکایت خموش
ز جان خموشان برآمد خروش
که شاها سر و سرور ما تویی
ز شاهان مه و مهتر ما تویی
ندیده چو تو هیچ جا هیچ گاه
پسندیده تر هیچ کس هیچ شاه
وز آن پس به بیعت گشادند دست
به سر تاج بر تخت شاهی نشست
زبان را به تحسین مردم گشاد
که نقد حیات از شما گم مباد
چو مهرم به گردون سرافراختید
چو سایه به خاکم نینداختید
ز اقبال سکه به نامم زدید
دم از خطبه احترامم زدید
امیدم چنانست از کردگار
کزان گونه کز شاهیم ساخت کار
ز الهام عدلم کند بهره مند
نیفتد به جز عدل هیچم پسند
نتابم پی وایه خویشتن
چو دونان سر از وایه مرد و زن
رهانم ز غم هر غم اندیش را
کنم مرهمی هر دل ریش را
چو شاه از رعیت بود کامخواه
گدا باشد اندر حقیقت نه شاه
ز دانندگان داستانیست راست
که خواهنده هر کس که باشد گداست
نرسته دل از ننگ حاجتوری
چه حاصل از اورنگ اسکندری
سکندر زیان خود و سود خلق
همی خواست از بهر بهبود خلق
ازین سود هرگز زیانی نداشت
ز دست زیان داستانی نداشت
گر او شاه بود این گدایان که اند
ور او روشن این تیره رایان که اند
بر او ختم شد شیوه خسروی
ندید این کهن شیوه از کس نوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نقل قولی از یک دانشمند روم و روس اشاره دارد که دربارهی دوران سکندر و تأثیر او بر مردم صحبت میکند. این دانشمند میگوید که سکندر با خروج از دنیا، بر تخت بلند نشسته و پیغام مشترکی برای مردم دارد که همگی باید با یکدیگر همکاری کنند و از همدیگر حمایت نمایند. او تأکید میکند که هیچکس بالاتر از دیگران نیست و همهی مردم باید در کنار یکدیگر باشند.
سکندر همچنین به ویژگیهای یک پادشاه خوب اشاره میکند که باید بر رعیت خود مهربان باشد و آنها را در برابر سختیها حمایت کند. او بیان میکند که اهمیت در صداقت و عدالت است و پادشاه باید به خواستههای مردم توجه داشته باشد. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که سود پادشاه باید در بهبود حال مردم باشد و فایدهای ندارد اگر پادشاه صرفاً به فکر منافع خود باشد.
در نهایت، سکندر به عنوان یک نمونهی نیکوکار معرفی میشود که به فکر سعادت و رفاه مردمش بوده و ارتباط بین پادشاه و رعیت را یک پیوند عمیق و وابسته به هم میداند.
هوش مصنوعی: دانشمندی از روم و روس گفت که وقتی فیلقوس از این دنیا رفت و سفر خود را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: سکندر بر روی تخت مرتفعی نشسته و ندایی برای افرادی با دلهای بزرگ و بالغ بلند کرده است.
هوش مصنوعی: ای کسانی که با احوال زندگی و آخرت آشنا هستید، بدانید که ما با یکدیگر مانند یک بزرگ و محترم هستیم.
هوش مصنوعی: سلطان شما از این سرزمین سفر کرد و در مسیر خود با هر خوبی و بدی که باشد، به نیکویی رفتار خواهد کرد.
هوش مصنوعی: از سلطنت و قدرت شاه نمیتوانید فرار کنید، زیرا همه چیز تحت فرمان اوست.
هوش مصنوعی: من هیچکس را ندارم که برتری داشته باشد و به من قدرت سروری بدهد.
هوش مصنوعی: من هم جزو جمعیت شما هستم و هیچ خیالی در سر ندارم.
هوش مصنوعی: من با شما نظری مخالف ندارم، از این تاریکی که دور و برم است، تنها یک آینه پاک و روشن دارم.
هوش مصنوعی: علاقه و سلیقه شما برای من مهم است و اگر به شما لطمهای برسد، آن آسیب به من هم خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر به پای شما زخم و خاری برود، من نیز مانند شما در دل خود درد و رنج را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: به دنبال کسی باشید که با بزرگواری و kindness رفتار کند و در کارها و امور زندگی به شما کمک کند.
هوش مصنوعی: او مانند چوپانی است که به رمهاش در طول روز و شب عشق و محبت میورزد.
هوش مصنوعی: اگر روز باشد، او به عنوان چوپان کار میکند و اگر شب بیفتد، به عنوان نگهبان عمل میکند.
هوش مصنوعی: از خداوند ترس دارد و به بخشش و فضل او امیدوار است.
هوش مصنوعی: دوستانی که آمادگی کمک دارند، مانند بارانی هستند که یاری میرسانند، اما دشمنان، مانند تیغی کشنده هستند که خطرناک و آسیبزنندهاند.
هوش مصنوعی: کسی که به تلاش و همت خود ارزش میدهد، از خواستهها و تمایلات ناچیز خود بالا میرود و بر آنها غلبه میکند.
هوش مصنوعی: از چشمه، آب نیکی به انسان خردمند میرسد که او با آن میتواند پاکی و خوبی را به دست آورد و از بدیها خود را دور کند.
هوش مصنوعی: او با مردم نرمخویانه برخورد میکرد و همواره مراقب بود تا آنها در برابر سختیها و مشکلات احساس ناراحتی نکنند.
هوش مصنوعی: از شرّ او نیکوکاران در امان بودند و بداندیشان از خیر او هراسان بودند.
هوش مصنوعی: وقتی سکندر از این داستان ساکت شد، صدا و نالهای بلند از جان آن خاموشان برخاست.
هوش مصنوعی: ای شاه، تو تنها سرور و آقای ما هستی، و از بین همه شاهان، تو بهترین و برترین هستی.
هوش مصنوعی: هیچجا و در هیچ زمانی، هیچ شخصی به اندازه تو دوستداشتنی و پسندیده نیست.
هوش مصنوعی: پس از آن، با دست به بیعت همدیگر کردند و بر روی تاج، بر تخت شاهی نشسته شدند.
هوش مصنوعی: زبانت را برای ستایش مردم باز کن و مراقب باش که ارزش زندگیات از دست نرود.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید (عشق) من را به آسمان بلند کرد، سایهام به زمین نیفتاد.
هوش مصنوعی: از خوششانسی، سکهای با نام من ضرب کردید و با احترام به من سخن گفتید.
هوش مصنوعی: امید من از خداوند به قدری زیاد است که همانند کاری که او با پادشاهان انجام داده، میتواند زندگیام را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: از الهام عدل بهرهمند میشود و جز عدالت هیچ چیز دیگری مورد پسند من نیست.
هوش مصنوعی: من مانند انسانهای پست و دون، برای دیگران خود را نمیآرایم و به خودم تکیه دارم.
هوش مصنوعی: من از غم هر کسی که نگران است آزاد میشوم و برای هر دل شکستهای تسکینی فراهم میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه به خواستههای رعیت اهمیت میدهد و برای آنها تلاش میکند، در واقع او تنها یک گدا است، نه پادشاه واقعی.
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که کسانی که به دنبال حقیقت و دانش هستند، در واقع همیشه نیازمند و در جستجوی چیزهای بیشتری هستند، حتی اگر در ظاهر خوشبخت یا توانمند به نظر برسند. به عبارتی دیگر، همه به نوعی در جستجوی دانش و آگاهی هستند و این تلاش بینهایت است.
هوش مصنوعی: دل از ننگ نیاز و درخواست چه فایدهای دارد؟ به هیچوجه از مقام و سلطنت اسکندر تأثیری نمیگیرد.
هوش مصنوعی: اسکندر به دنبال این بود که هم خود آسیبی نبیند و هم به مردم کمک کند تا وضعیت بهتری پیدا کنند.
هوش مصنوعی: هرگز از این منفعت ضرری نرساند، زیرا داستانی از زیان در کار نبود.
هوش مصنوعی: اگر او پادشاه باشد، این گدایان که اطراف او هستند، روشنفکرانی هستند که در این زمان تاریک به سر میبرند.
هوش مصنوعی: از او پایان یافت روش پادشاهی، و این روش کهن را از هیچکس نديد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.