ای ز نورت علم صبح سفید
صادقان را به تو خوش صبح امید
ما چو صبح از تو به صدقیم علم
جز به مهرت ز ازل نازده دم
تا به کی جامه جان چاک زنیم
علم صدق بر افلاک زنیم
انجم اشک چو گردون ریزیم
چون شفق اشک به خون آمیزیم
تاب مهری به دل ما افکن
تا شود زان نفس ما روشن
برسانیم به روشن نفسی
ناکسان را به مقامات کسی
هست در کشمکش نفس نژند
جامی از ناکسی خود گله مند
مده از گرم روان واپسیش
برهان از کسی و ناکسیش
گرچه راهی به خطا پیموده
از عمل های ریاآلوده
به خلاصی ز ریا خاصش کن
حلقه کوب در اخلاصش کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.