ای غمت مایه ده شادی ما
بر درت بندگی آزادی ما
بنده خاص تو را نیست پسند
بر دل از بندگی غیر تو بند
فارغ است از دو جهان در دو جهان
نه عیان بسته چیزی نه نهان
جا گرفته به سر خشک زمین
گشته در کوی فنا خاک نشین
نشده خاطر او بند به هیچ
نه دلش یافته پیوند به هیچ
تافته روی ز روی همه کس
روی در روی تو آورده و بس
جامی از بندگی خویش ملول
دارد از خواجگیت چشم قبول
بر درت عز قبولیش بده
در رهت اذن دخولیش بده
بر وی افشان ز ره خود گردی
بر دلش نه ز غم خود دردی
افکن از منزل بی دردانش
رخت در کوی جوانمردانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.