گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

تا من ز رخ خوب تو گشتم مهجور

نزدیک تو تا شتافت جان رنجور

شد دست اجل چون تو بجانم نزدیک

ای چشم بدان همچو من از روی تو دور