مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد
ز وصلیش شکرها گویم ز بختم منتی باشد
به دیداری و گفتاری زیار خویش خرسندم
پس ار بوسی بود توفیر آن خود دولتی باشد
همه جا نخواهد از عاشق لبش بوسی دریغ آرد
چنین یارست بسم الله کسی کِش رغبتی باشد
مرا شیرین لبش بیجرم دشنام ار دهد هرگز
نخواهم داد خویش از وی بلی تا فرصتی باشد
چنان خو کرده دل با غم که گر جایی غمی بیند
به صد لطفش همیگوید بگو گر خدمتی باشد
بتا چون گل مشو خندان که من چون شمع میگریم
که عمر گل ازین معنیست کاندک مدتی باشد
ترا هر ساعتی از من به تازه خدمتی باید
مرا هر لحظه از تو بیوفایی محنتی باشد
تو با این دل مسلمانی؟ نیی والله محالست این
مسلمان آن بود کورا به دل در رحمتی باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.