یار گرد وفا نمیگردد
باوفا آشنا نمیگردد
در دلش جز ستم نمیآید
در سرش جز جفا نمیگردد
دل بیکبارگی زما برداشت
جز بر ناسزا نمیگردد
از کسی حال ما نمیپرسد
خود کسی گردما نمیگردد
خود نگوید که آنفلان عاشق
آخر اینجا چرا نمیگردد
هیچ شب نیست کز فراق رخش
ز اشک من آسیا نمیگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به احساس درد و ناامیدی ناشی از بیوفایی و بیتوجهی معشوق اشاره میکند. او بیان میکند که محبت و وفا در بین روابط وجود ندارد و تنها ستم و جفا حس میشود. همچنین، او به تنهایی خود و عدم پرسش و توجه دیگران به حال و روزش اشاره میکند. در این میان، حسی از فراق و غم عمیق وجود دارد که شاعر از اشکهای خود به عنوان نشانهای از این عذاب یاد میکند. او در نهایت به این نکته پی میبرد که هیچ شب آرامی بدون یاد معشوق سپری نمیشود.
هوش مصنوعی: دوست که به صداقت و وفا شناخته میشود، با کسی که به او نزدیک است و به او اعتماد کرده، وفادار نمیماند و به او وابستگی واقعی پیدا نمیکند.
هوش مصنوعی: او در دلش تنها ظلم و ستم دارد و در اندیشهاش فقط بدی و بیرحمی میچرخد.
هوش مصنوعی: دل ناگهان از ما دور میشود و فقط به ناسزا گویی و انتقاد میپردازد.
هوش مصنوعی: هیچکس حال ما را نمیپرسد و خود شخص هم در اندیشه حال ما نیست.
هوش مصنوعی: آن شخص به خود نمیگوید که اگر عاشق است، چرا هنوز در اینجا قدم نمیزند و نمیآید.
هوش مصنوعی: هیچ شبی نیست که به خاطر دوری چهرهات، اشکهایم مانند آسیاب نمیچرخند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار گرد وفا نمیگردد
حاجتی زو روا نمیگردد
ما به گرد درش همی گردیم
گرچه او گرد ما نمیگردد
یک زمان صحبت جدایی یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.