گنجور

 
 
 
خواجه عبدالله انصاری

از باد صبا خسته شود رخسارش

چون آینه کز نفس رسد زنگارش

زان ترسم اگر برهنه دارد یارش

تیزی نظر خلق کند از کارش

مهستی گنجوی

من تازه‌گلی که او نباشد خارش

یا بلبل خوش‌گو که بود غمخوارش

بازی که سر دست شهان جاش بود

در دام تو افتاد نکو می‌دارش

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مهستی گنجوی
میبدی

از باد صبا خسته شود رخسارش

چون آینه کز نفس رسد زنگارش‌

زان ترسم اگر برهنه دارد یارش

تیزی نظر خلق کند از کارش‌

عطار

کو دل که بداند نفسی اسرارش

کو گوش که بشنود دمی گفتارش

آن ماه جمال مینماید شب و روز

کو دیده که تا برخورد از دیدارش

باباافضل کاشانی

کو دل که بداند نفسی اسرارش

کو گوش که بشنود دمی گفتارش

معشوق جمال می‌نماید شب و روز

کو دیده که بر خورد از آن دیدارش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه