چون مرا بر رخ خوبت نظر افتاد
آتش عشق توام در جگر افتاد
پای چون در ره عشق تو نهادم
در سرِ من هوس ترک سر افتاد
جان ز من خواسته ای بر تو فشانم
چون ترا چشم بر این مختصر افتاد
بر رخم دیده هر آن قطره که بارید
گوهری بود که بر روی زر افتاد
پیش ازین رسم تو دلجویی ما بود
خود چه افتاد که این رسم بر افتاد
چون گهر رسته دندان تو دیدم
گوهر اشک خودم از نظر افتاد
در چمن سرو چو بالای ترا دید
شد سراسیمه و از پای درافتاد
آمد از طالع خود نیک غریبم
که ترا نزد غریبان گذر افتاد
چون جلال از ازل آمد به جهان مست
لاجرم تا به ابد بی خبر افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.