می دهم جان ز پی لعل زمرّد پوشش
گرچه حاصل نشود کام به سعی و کوشش
چشم مستش که به هر غمزه بریزد خونی
گو بخور خون من خسته که بادا نوشش
تا چه لطف است، در آن شکل و شمایل که شده ست
دیده حیران و خرد واله و جان مدهوشش
تو سکون از دل سودازده من مَطَلب
کاین نه دیگی ست که هرگز بنشیند جوشش
غمزه اش هر نفسی خون دلم می ریزد
باز جان می دهدم لعل لب خاموشش
باچنین صورت زیبا و قد و خد که تراست
گر ملک پیش تو آید ببری از هوشش
دیگرش پند کسان جای نگیرد در گوش
هر که آکنده شد از پنبه غفلت گوشش
سر که دارم چو به پای تو فدا خواهد شد
من دلسوخته تا چند کشم بر دوشش
ای جلال! ار سر زلفش به کف آری روزی
یک سر موی به ملک دو جهان مفروشش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.