بیا که دیده ی من دید دوش خوابی خوش
برآمده به شب تیره آفتابی خوش
به روی او نظرم خیره شد چنان دیدم
که بست بر رخ چون ماه خود نقابی خوش
سؤال کردم و گفتم نقاب بر مه چیست؟
که هست میل دل من به ماهتابی خوش
مبند بر رخ چون آفتاب خویش نقاب
که هست در سر آن هر دو زلف تابی خوش
بگفتمش ز در بخت ما درآ یک شب
نگشت با من مسکین به هیچ بابی خوش
به جان دوست که شبهاست تا ز درد فراق
دو چشم بخت بد من نکرد خوابی خوش
ز درد روز فراقش به غیر خون جگر
به جان دوست که هرگز نخوردم آبی خوش
مرا شراب ز خون دلست و از دیده
بجز جگر نبود خوردنم کبابی خوش
ز درد دل چو نبشتم شکایتی به طبیب
به غیر جور نفرمود او جوابی خوش
رخت گلست و مرا دل ز عشقت آتش محض
از آن زند به رخم دیده ها گلابی خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به خواب خوشی اشاره میکند که در شب تیرهای دیده است و احساس میکند که در چهره محبوبش زیبایی خاصی وجود دارد. او از محبوبش میخواهد که نقابش را کنار بگذارد و خود را به نمایش بگذارد، زیرا دلش برای دیدن او و زیباییاش تنگ شده است. شاعر از درد فراق و ناراحتیاش از دوری معشوق سخن میگوید و اینکه تاکنون نتوانسته است خواب خوشی ببیند. او همچنین بیان میکند که عشقش به معشوق مانند شراب است و از این درد و رنج به طبیب شکایت کرده، اما پاسخی دریافت نکرده است. در نهایت، او زیبایی محبوبش را با گل مقایسه میکند و از آتش عشقی که در دلش میسوزد، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: بیا که چشمانم دیشب خواب زیبایی را دیدند که در شب تاریک، مانند آفتابی دلنشین میدرخشید.
هوش مصنوعی: چشمم بر چهره او خیره شد، چنان که دیدم که مانند ماه، بر چهرهاش نقابی زیبا زده است.
هوش مصنوعی: سؤال کردم و پرسیدم که چرا از چهره زیبا خود پنهان شدهای؟ زیرا دل من به زیبایی و نور ماه میتپد.
هوش مصنوعی: صورت خویش را چون آفتاب با نقاب نپوشان، زیرا در چهرهات هر دو زلفی که بر افروخته است، زیبایی نهفته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که بخت ما را یک شب به خانهام بیا، اما با من بیچاره هیچگونه خوشی نگذشت.
هوش مصنوعی: به خاطر جان دوست، شبها به خاطر درد دوری او، چشمان بخت بد من خواب خوشی نداشتهاند.
هوش مصنوعی: از شدت درد جدایی او، تنها چیزی که احساس میکنم، خون جگر است و من هیچ وقت آب خوشی نخوردهام.
هوش مصنوعی: من شراب را از خون دل میسازم و جز جگر چیزی از چشمانم نمیریزد، خوردنم مثل کبابی خوشمزه است.
هوش مصنوعی: وقتی که از درد دل خود به پزشک شکایت کردم، او جز ظلم و بیاعتنایی پاسخی خوش نداد.
هوش مصنوعی: لباس تو مانند گل است و دل من به خاطر عشق تو همچون آتشی خالص در سینهام شعلهور است. از آنجا که چشمانم به تو خیره شده، احساس میکنم مانند گلابی خوشبو شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.