در فراقت من نکردم خواب خوش
بی لبت هرگز نخوردم آب خوش
غرقه گشتم در غمت دستم بگیر
بحر غم را کی بود پایاب خوش
در فراقت جان شیرین می دهم
بنده بیچاره را دریاب خوش
روی خوبت کعبه صاحب دلان
زآنکه باشد ابرویت محراب خوش
تابکی در تاب باشی ای نگار
گرچه باشد در دو زلفت تاب خوش
جز رخ عاشق فریبت دلبرا
من ندیدم در جهان مهتاب خوش
کار من عشقست و بار از غم به دل
باشدم در عشق او اسباب خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد جدایی و غم ناشی از آن سخن میگوید. او به عشق و زیبایی محبوبش اشاره میکند و میگوید که بدون حضور او نه خواب خوشی دارد و نه آبی برای نوشیدن. شاعر از غم عمیق خود مینالد و از محبوب میخواهد که به او کمک کند. او همچنین به زیبایی محبوبش مشابهتهایی با کعبه و تابلوهای زیبا میدهد و اظهار میکند که عشقش تنها دلیل زندگیاش است و با این حال بار غم را بر دوش دارد.
هوش مصنوعی: امیدوارانه در دوری تو خواب خوشی ندیدم و هرگز نتوانستم آبی خوشمزه بخورم.
هوش مصنوعی: در افسردگی و غم عمیقی فرو رفتهام، لطفا دستم را بگیر. این دریاچه غم که هیچ پایانی ندارد، کی به پایان خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: در جدایی تو، جان شیرینم را به راحتی میدهم، ای خدا، به بندۀ بیچارهام کمک کن.
هوش مصنوعی: زیبایی و دلربایی تو باعث شده که کعبه، که جایگاه صاحبدلان است، به خاطر ابروهایت شبیه یک محراب خوش شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: ای معشوقه، وقتی که در تاب و پیچ موهای زیبایت غرق میشوی، زیبایی تو دوچندان میشود.
هوش مصنوعی: به جز چهره زیبای تو، دلبر عزیزم، هیچ نور و روشنی در این دنیا ندیدم که به اندازه ماهتاب دلنواز باشد.
هوش مصنوعی: عشق من مشغله اصلیام است و با دل پر از غم، در عشق او به وسایل خوشحالی دست یافتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.