گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا جز مهر تو در دل نباشد

جز آب عشق تو در گل نباشد

اگر صد جان دهم در آرزویت

بجز درد دلم حاصل نباشد

مرا آسان نباشد از تو دوری

تو را هجران ما مشکل نباشد

مرا اندیشه وصل تو بودی

عجب دانم اگر باطل نباشد

تو را بسیار عاشق در جهانست

چرا نام جهان داخل نباشد

بدین زاری که در عشقت جهانست

تو را رحمی چرا در دل نباشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

چو من آلوده دامن گل نباشد

سیه رو تر ز من بلبل نباشد

سحاب اصفهانی

مرا مشکل گشا تا دل نباشد

ز دل کارم چنین مشکل نباشد

ز شرم قاتلم هر کشته ی را

به محشر شکوه از قاتل نباشد

بگوئید آنکه غافل شد زحالم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه