دلم ز دست فراقت به جان رسید بیا
بیا که پشت امیدم ز غم خمید بیا
بگشت پیک نظر در جهان بسی باری
چو روی خوب تو جانا کسی ندید بیا
شبی ز روی عنایت هوای ما کردی
ز باد صبح دو گوشم چنین شنید بیا
بیا که غنچه بستان دل ز دست فراق
ز شوق روی تو صد پیرهن درید بیا
بیا که تا تو برفتی ز دیده ام دل تنگ
هزار دست ندامت ز غم گزید بیا
تو سرو ناز چمن پروری و مسکین دل
به خاک راه تو چون ما به سر دوید بیا
بیا و ناز مکن بیش ازین که جسم ضعیف
جهان فروخت و غمت را به جان خرید بیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.