گنجور

 
جهان ملک خاتون

در وقت خزان بین که چه خوش رنگِ رزانست

گویی به چمن کارگه رنگرزانست

گویند که از باد خزان رنگ برآورد

نی آنکه رز آورد یقین رنگ رز آنست

آنست که لعل تو شکر بار چو قندست

این لطف دلاویز تو آخر هم از آنست

نقّاش ازل رنگ در این باغ بینداخت

تا ظن نبری کاین همه از باد خزانست

گرچه طمع خام نشاید به جهان کرد

از جان و دل او، دیگ هوای تو پزانست