گنجور

 
جهان ملک خاتون

لطف جان بخش تو امّید گنهکاران است

هرکه رایش بجز این نیست گنهکار آنست

ای گنهکارِ گنه کرده مکن انکاری

تکیه بر لطف خدا کن که یقین کار آنست

ناامید از کرم دوست نمی‌شاید بود

کاین هواییست که اندر سر بسیارانست

شکر معبود که با این همه اسباب گناه

رحمت ایزد بی چون به سرم بارانست

گرچه من بار غم عشق تو در دل دارم

همه دانند که بر خاطر من بار آنست

هجر با وصل نهاده‌ست و شب و روز به هم

گر... ای دوست یقین یار آنست

جرم اگر هست مرا تکیه بر عفوت کردم

زآنکه الطاف و کرم عادت دلدارانست

یار اگر حال من بی دل و بی جان پرسد

زود گویش که به کام دل اغیارانست

چشم سرمست تو بربود دل و جان جهان

ای جفاجوی چنین عادت عیارانست

 
 
 
گلها برای اندروید