هیچ در خاطرت آمد که دلم باز دهی
یا شبی مجلس انست به کرم ساز دهی
بنوازی دل مسکین مرا از شب وصل
در پس پرده زارم چو خود آواز دهی
شمع را نیست زبانی که بگوید آن روز
هردم آن به که زبانش به سر گاز دهی
یا بده کام دل من شبکی از سر لطف
یا به جان تو که آن برده دلم باز دهی
بلبل دل به سر زلف تو در بند افتاد
وقت آن شد به گلستانش که پرواز دهی
سرو نازی به چمن گاه خرامیدن تست
گرچه کام دل ما را ز سر ناز دهی
دل کبوتر بچه ای بود و غم عشق تو باز
تا به کی حلق کبوتر به دم باز دهی
بوسه ای کرد تمنّا دلم از لعل لبت
هم بده کام دلم گرچه به اعزاز دهی
ای جهان جان ز برای شب وصلست نگر
گر دهی جان تو به وصل بت طنّاز دهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.