من دردمند چاره ی دردم چه می کنی
تدبیر حال دیده پر نم چه می کنی
داریم ما دلی چو دو زلف تو پر ز شور
بازش ز درد دوری درهم چه می کنی
مجروح شد دلم ز جفاهایت ای صنم
بر ریش ما بگوی که مرهم چه می کنی
دردیست در دلم که دمم زان گرفته شد
ای جان من بگوی که دردم چه می کنی
پشت امید من چو الف بود در غمت
بازش چو طاق ابروی خود خم چه می کنی
گر می کشی به غصّه مرا یکسره بکش
خون در دلم ز هجر تو هردم چه می کنی
بر قول دشمنان جفاجوی بی وفا
هردم عنایتت تو ز ما کم چه می کنی
شادی و خرّمی ز جهان رفت گوئیا
مسکین دل ضعیف تو با غم چه می کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.