گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

من دردمند چاره ی دردم چه می کنی

تدبیر حال دیده پر نم چه می کنی

داریم ما دلی چو دو زلف تو پر ز شور

بازش ز درد دوری درهم چه می کنی

مجروح شد دلم ز جفاهایت ای صنم

بر ریش ما بگوی که مرهم چه می کنی

دردیست در دلم که دمم زان گرفته شد

ای جان من بگوی که دردم چه می کنی

پشت امید من چو الف بود در غمت

بازش چو طاق ابروی خود خم چه می کنی

گر می کشی به غصّه مرا یکسره بکش

خون در دلم ز هجر تو هردم چه می کنی

بر قول دشمنان جفاجوی بی وفا

هردم عنایتت تو ز ما کم چه می کنی

شادی و خرّمی ز جهان رفت گوئیا

مسکین دل ضعیف تو با غم چه می کنی