در بادیه هجر تو سرگشته چو گوییم
ما شرح جفاهای تو ای دوست چه گوییم
بر باد صبا گرچه بدادی تو وفایم
ساکن شده بر خاک درت بر سر کوییم
بر دل غم هجران توأم کوه گرانست
بر روی چو خورشید تو آشفته چو موییم
دم بی تو نیارم زدن ای دیده و هردم
از آب دو دیده به غمت روی بشوییم
گفتم که چو شانه مگرت دست ببوسم
فریاد که در عشق تو چون سنگ و سبوییم
تا چند زنی تیغ جفا بر من مسکین
آخر نه گیاهیم که هر لحظه بروییم
بر جان و جهان گر صد از این بیش کنی جور
با مدّعیان شرح جفای تو نگوییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرگشته در این بادیه تا چند بپوئیم
ای کعبه مقصود ترا از که بجوئیم
ما شیفته باد صبائیم شب و روز
باشد که نسیمی ز ریاض تو ببوئیم
گر در حرمت محرم اسرار نباشیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.