تا به چند از رخ زیبای تو مهجور شویم
در غم روی چو مهتاب تو مشهور شویم
به امیدی که دوایی بکند درد مرا
خوش طبیبیست بیا تا همه رنجور شویم
دل ما همچو سپندست بر آن آتش روی
سر آنست که چون چشم بدان دور شویم
ای دل خسته بیا تا به سر کوی هوا
تا ز جان حلقه به گوش بت منظور شویم
نچشیدیم یکی جرعه نوش از شب وصل
تا کی از باده ی هجران تو مخمور شویم
اعتمادی چو بر احوال جهان نیست یقین
بر فریبش نتوان رفت که مغرور شویم
من به شیرینی لعل لب او کی برسم
در هوای قد او گر همه زنبور شویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.