وز آن سوی دیهیم لشکر براند
سپه را به دریا گذر بشاند
به دریا بسی مردم انبوه شد
همه رهگذرگاه چون کوه شد
بهک شاه چون نامه بر خواند، گفت
که با کوش و ضحاک غم باد جفت
که دارد کنون ساز و چندین سپاه
مرا نیز پیدا بود دستگاه
فرستاد نزدیک او ده هزار
به یاری سوار از درِ کارزار
ببردند چیزی که بُد بردنی
هم از خوردنی هم ز گستردنی
برآمد بر این روزگاری دو ماه
بهک را همی تنگ شد دستگاه
نه گاوان بماندند و نه گوسفند
بخوردند یکبارگی کشتمند
به ماچین چنین تنگی آمد پدید
که نه پیر دید و نه برنا شنید
بدان سان به ویرانی آورد روی
که گفتی نبود اندر او رنگ و بوی
نبودش توانایی و دسترس
فزون ز آن کجا داد، بس کرد بس
خورش هم نیامد سپه را ز راه
به درگاه دیهیم رفت آن سپاه
که اکنون ز ماچین نیامد خورش
بباشد سپه را کم از پرورش
بگو تا چه چاره سگالیم و رنگ
اگر کرد خواهی تو ایدر درنگ
چنین گفت با لشکر آن جنگجوی
که ما بازگشتن نداریم روی
خورش هرچه یابید هر جا که هست
به برداشتن مر شما راست دست
چو بشنید لشکر چنین داستان
به تاراج گشتند همداستان
بهک را یکی چاره آمد به دست
درِ چاره یزدان به کس در نبست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، لشکر بهک شاه آماده میشود تا به دریا عبور کند و با دشمنان خود، کوش و ضحاک، مقابله کند. بهک شاه به سپاهش دستور میدهد تا آماده شوند و ده هزار سرباز را به یاری میفرستد. اما پس از دو ماه، گروه به تنگنا میافتند و منابع غذایی آنها به پایان میرسد؛ نه گاو و نه گوسفند برای تغذیه باقی مانده است. این وضعیت به شدت وخیم شده و لشکریان نیز دچار ناامیدی و فقر غذایی میشوند. فکر میکنند که چه چارهای برای نجات از این وضعیت اتخاذ کنند. در این میان، یکی از جنگجویان پیشنهاد میدهد که باید به دنبال غذا بروند و هر چیزی که پیدا کردند، جمعآوری کنند. این باعث میشود که لشکریان برای تأمین غذا به تاراج بپردازند و بهک شاه تصمیم میگیرد که به طور جدی به دنبال چارهای برای این معضل باشد.
هوش مصنوعی: و از آن طرف، لشکر را به سمت دریا میفرستد و سپاه را در کنار دریا مستقر میکند.
هوش مصنوعی: مردم زیادی به دریا آمدند و همه مانند کوهها در مسیرهای خود در حال حرکت بودند.
هوش مصنوعی: به محض اینکه شاه بهک نامه را خواند، گفت که با کوشش و تلاش همراه ضحاک، غم و اندوه به زودی از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: هماکنون من به همراه خود لشکری و تجهیزات زیادی دارم که آمادهٔ کار است.
هوش مصنوعی: به نزد او ده هزار سوار را فرستادند تا در جنگ به کمکش بیایند.
هوش مصنوعی: آنچه را که قابل بردن بود، بهدوربردند؛ هم از خوراک و هم از آنچه میشد گسترش داد.
هوش مصنوعی: در این زمان دشوار، وضعیت زندگی به شدت دچار تغییر و تنگنا شده است، چیزی شبیه به این که دو ماه در آسمان به یکدیگر نزدیک شدهاند و فضایی تنگ را ایجاد کردهاند.
هوش مصنوعی: نه گاوان باقی ماندند و نه گوسفند خورده شدند، بهیکباره همه را از پا درآوردم.
هوش مصنوعی: در چنین وضعیتی برای ما پیش آمده که نه افراد سالخورده از آن خبر دارند و نه جوانان چیزی دربارهاش میدانند.
هوش مصنوعی: به گونهای که چهرهاش به ویرانی و نابودی دچار شده، گویی در آن هیچ نشانهای از زیبایی و عطر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: او نه قدرت و نه دسترسی بیشتری داشت، بنابراین چه کار توانست انجام دهد، تمام تلاشش را کرد و کم آورد.
هوش مصنوعی: خورشید به سپاه نیامد و آنها از مسیر خود به سمت دیوانخانه رفتند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگرچه خورشید (نور و روشنایی) به ما نرسیده، اما سپاه و نیروهای ما نیز تحت تأثیر پرورش و تربیت قرار گرفتهاند و به همین دلیل نمیتوان انتظار داشت که به راحتی بیفتند یا کم توان شوند. در واقع، حتی در شرایط سخت، قدرت و استعداد درونی به کمک میآید.
هوش مصنوعی: بگو چه راه حلی داریم و اگر خواستی، اینجا توقف کن.
هوش مصنوعی: آن جنگجوی شجاع به لشکر خود گفت: ما هیچ راهی برای بازگشت نداریم.
هوش مصنوعی: هر چیز خورشید آن را میبیند و هر جا که باشد، به سمت راست دستت، آن را برمیدارید.
هوش مصنوعی: زمانی که سپاه این داستان را شنید، همه به طور هماهنگ به غارت پرداختند.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، راهی برای حل مشکلات به کسی رسید که درِ کمک و یاری الهی بر روی هیچکس بسته نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.