غلام زنده دلانم که عاشق سره اند
نه خانقاه نشینان که دل بکس ندهند
به آن دلی که برنگ آشنا و بیرنگ است
عیار مسجد و میخانه و صنم کده اند
نگاه از مه و پروین بلند تر دارند
که آشیان بگریبان کهکشان ننهند
برون ز انجمنی در میان انجمنی
بخلوت اند ولی آنچنان که با همه اند
بچشم کم منگر عاشقان صادق را
که این شکسته بهایان متاع قافله اند
به بندگان خط آزادگی رقم کردند
چنانکه شیخ و برهمن شبان بی رمه اند
پیاله گیر که می را حلال می گویند
حدیث اگرچه غریب است راویان ثقه اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف افرادی میپردازد که عاشق و دلدادهاند و فاصلهای با سنتگرایی ندارند. شاعر از زندهدلانی صحبت میکند که عمیقاً به عشق و زیباییها وابستهاند و برخلاف کسانی که فقط در صومعه یا خانقاه نشستهاند، به دنبال حقیقت و معنا در زندگی هستند. آنها با افقهای وسیعتر و دیدگاهی بالاتر از ستارهها به زندگی نگاه میکنند و این در حالی است که در عین تنهایی، با دیگران در ارتباطاند. شاعر بر ارزش عشق و آزادگی تأکید میکند و به اهمیت درک و شناخت عمیق از زندگی و معانی آن اشاره میکند. در نهایت، از پیالهای که می را حلال میدانند سخن میگوید و به جستجوی حقیقت در روایتهای گمنام اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از افرادی هستم که دل زنده و پرشوری دارند و عاشق حقیقت و زیبایی هستند، نه از کسانی که در خانقاهها نشستهاند و دل و روحشان را به هیچ چیز نمیدهند.
هوش مصنوعی: به قلبی که نه به رنگهای ظاهری وابسته است و نه به شناختهای معمولی، اهمیت و ارزش واقعی مکانهای عبادت، شرابخانه و معبدها اندازهگیری میشود.
هوش مصنوعی: آنان که در جستجوی آشیانهای در کهکشان هستند، نگاهی بالاتر از مه و ستارههای پروین دارند.
هوش مصنوعی: در خارج از جمعی، در درون یک جمع دیگر هستم، در حالی که در تنهایی به سر میبرم، اما به گونهای هستم که با همه ارتباط دارم.
هوش مصنوعی: به چشم کم به عاشقان واقعی نگاه نکن، زیرا این افراد شکسته و زخمی، ارزش واقعی بار و بنه ی کاروان را دارند.
هوش مصنوعی: آزادگان را به گونهای شایسته توصیف کردند که در زندگی روزمره، مانند شیخ و برهمن، بدون دارایی و بیمیانداری، به سر میبرند.
هوش مصنوعی: دست به میزن و بنوش که نوشیدنی حلال است، هرچند این مطلب به نظر غریب میآید، اما راویان آن قابل اعتماد هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست
همین بلات بس است، ای به هر بلا خرسند
خیال رزم تو گر در دل عدو گردد
ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند
ز عدل تست به هم باز و صعوه را پرواز
[...]
بابروان چو کمانی بزلفگان چو کمند
لبانت سوده عقیق و رخانت ساده پرند
پرند لاله فروش و عقیق لؤلؤ پوش
کمان غالیه توز و کمند مشگین بند
شکفته نرکس داری بزیر خم کمان
[...]
شب ارتوانی بیدار باش روزی چند
مدار خرد که ماهی بزرگ سایه فکند
چو آفتاب بسی سر بر آسمان سودی
چو سایه باش فتاده بسجده دریکچند
کنون کشند عفاریت دیو را در قید
[...]
در این دو پهنه که میدان ادهم است و سمند
خیال همچو توئی در نیاورد بکمند
لطیفه ایست نهادت ز شهر بیرنگی
چه جای عرصه جولان ادهم است و سمند
در آن جهان که جلال تو آشیان بنهاد
[...]
به ذات خویش اگر چند مرد نیک بود
و لیک صحبت بد نیک را تباه کند
چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست
چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.